یازده داستان این مجموعه بازتابی است از اندیشههای ژرف نویسندهیی که دانشکده پزشکی را به پایان برده و در عصر روشنگری و سلطه نگرش علمی دارای جهانبینی واقعگرایانهیی است که از منظر دانش روز به وقایع روزگار خویش مینگرد و آنچه را میبیند و دریافت میدارد، قصه میکند. بلندترین داستان این مجموعه یعنی «دوئل» نام خود را به عنوان کتاب بخشیده و دوئل نگاهی است به نظریه انتخاب اصلح داروین. چخوف، دارونیسم را به نوعی تایید میکند اگرچه در پایان داستان بر مواضع اخلاقی خود پای میفشرد. دیگر داستانهایش به راستی تحلیلی روانکاوانه از طیف وسیعی از شخصیتهایی است که در جامعه حضور دارند و در کنار ما زندگی میکنند و ما خود شاید یکی از آنان باشیم. بیوفایی و سست بودن پیوندهای زناشویی یکی از مضامین اصلی این داستانهاست. برای مثال داستان «همسرش» ، نخستین داستان این مجموعه است که وقتی قصه خوانده میشود، خواننده میماند که بگرید یا بخندد. اما در این میان، داستان «روستاییان» از جنس دیگری است؛ بیگمان یک جامعهشناسی تمام عیار است هر چند نمی توانم از دیگر قصههایش به ستایش سخن نگویم.