فرمانده با خونسردی رفتن آنها را تماشا میکرد. او به همان اندازه که خودش را دچار مخاطره میکرد، دیگران را هم به خطر میانداخت. میگفت خیلیها کشته میشوند و این قانون جنگ است. اما افراد شجاع خیلی کمتر کشته میشوند...
داستانهای بامزه 1
مجموعهای متنوع و پربار از داستانهای فوقالعاده دلنشین و سرگرمکننده از بهترین نویسندگان کودک. ایدهآل برای قصهخوانی یا قصهگویی و بازخوانیهای مکرر.
صدای اقتدار (داستانهای مادران و دختران) مجموعه داستان
چرا مادرم اینقدر اسرار داشت ما منزوی زندگی کنیم، هیچکس را نشناسیم، هیچجا نرویم؟ ما مثل آن سهتا میمون بودیم. کور و کر و لال نسبت به دنیا و در خود مغرور و زودرنجمان گیر افتاده بودیم. تنها ارتباط ما با دنیای بیرون، سفر هر ماهه ما به سنت کلاین بود. مادرم خیلی جدی مرا از بین جادههای غبار گرفته ...
80 سال داستان کوتاه ایرانی 1 (2 جلدی)
داستانهای مجموعه دو جلدی هشتاد سال داستان کوتاه ایرانی، با مضمونها و سبکهای متنوعشان، نمایانگر گرایشهای نوشتاری مطرح در تاریخ ادبیات معاصر هستند. داستانهای انتخاب شده به نحوی در پی هم قرار گرفتهاند که خواننده به شکلی ملموس در جریان سیر تحول داستان کوتاه ایرانی قرار گیرد.
امیدواریم این مجموعه، دریچهای رو به باغ پردرخت داستاننویسی ایران بگشاید.
نمایشنامههای تکپردهای
پردینز:
یادت میآید که من چطور او را به یک الهه یونانی تشبیه میکردم با پیراهن سفید، شیپور طلایی، با صندل و تاج گل.
هیچکس جز تو نمیدانست که من «شهرت» را به این شکل در نظر مجسم میکردم و به او اعتقاد داشتم و او را موجودی واقعی میپنداشتم. ایمان داشتم که یک روز خواهد آمد ولی همه مرا ...
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...