دو قلوهای از هم جدانشدنی که به طور مبالغهآمیزی دربارهاشان صحبت شد، در فصول پیشین کتاب به روی صحنه آمدند. نامه آنها که درخواست اتاق و غذا داشتند به دست خانم بتسی کوپر رسید، و دخترش روونا که از چنین واقعهای در خانهاشان از خوشحالی میرقصید، دیوانهوار شیفته خواندن نامه آنها بود.