نمایش‌نامه

راهب (2 نمایش‌نامه صحنه‌ای و رادیویی)

(Ein tag wie sonst horspiele)

خیلی‌ها در نفرت زندگی می‌کنن، در صورتی که فکر می‌کنن بسیار بخشنده هستند و در بهشت جای دارن. و خیلی‌ها فکر می‌کنند که در نفرت به سر می‌برند، در صورتی که در عشق و بخشندگی خداوند زندگی می‌کنند.

نقطه مکث
9786009626229
۱۳۹۵
۹۴ صفحه
۲۴۰ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
هاینریش بل
صفحه نویسنده هاینریش بل
۳۴ رمان هاینریش تئودور بل نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبی است. بیشتر آثار او به جنگ (به خصوص جنگ جهانی دوم) و آثار پس از آن می‌پردازد. هاینریش بل ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ در شهر کلن به دنیا آمد. در بیست سالگی پس از اخذ دیپلم در یک کتابفروشی مشغول به کار شد اما سال بعد از آن هم‌زمان با آغاز جنگ جهانی دوم به خدمت سربازی فراخوانده شد و تا سال ۱۹۴۵ را در جبهه‌های جنگ به سربرد. بیشتر دوران ...
دیگر رمان‌های هاینریش بل
میراث
میراث هاینریش بل اولین داستان‌های کوتاهش را در 1947 در مجلات مختلف به چاپ رساند که بخشی از آن‌ها به ادبیات پس از جنگ و بخشی به ادبیات ویرانه‌ها تعلق دارند. اغلب این آثار به تجربة شخصی بل از جنگ و همین‌طور ویرانی سرزمین آلمان پس از جنگ می‌پردازند. بل بعضی از بهترین داستان‌هایش را در 1950، در مجموعه‌ای با عنوان ...
آبروی از دست رفته کاترینا بلوم
آبروی از دست رفته کاترینا بلوم همیشه مقدمه نوشتن بر یک داستان را کاری زاید می دانستم ،اما کتاب آبروی از دست رفته کاترینا بلوم به چند دلیل مرا که از این کار گریزان بودم به انجام دادنش واداشت.موضوع این کتاب چکیده‌ی آخرین نظریه‌ی سیاسی- اجتماعی هاینریش بل است،که در آن به صراحت در مصاحبه‌های مختلف پس از چاپ کتاب بیان می‌کرد.او معتقد بود فاجعه‌ای که ...
ویمپو (2 نمایش‌نامه رادیویی)
ویمپو (2 نمایش‌نامه رادیویی) من به خاطر تغییرات همسرم به اونا مدیونم و همیشه ترسم از اینه که نکنه قبل از پیدا کردن یه خونه، ماهیت واقعی‌شون آشکار بشه. می‌ترسم چون این دنیا رو می‌شناسم. چون می‌دونم اگه بفهمن که اونا انسانن، یه بلایی سرشون می‌یاد.
بیلیارد در ساعت نه و نیم
بیلیارد در ساعت نه و نیم سایه سنت‌سورین نزدیک‌تر آمده بود، دیگر پنجره طرف چپ اتاق بیلیارد را پر کرده بود. زمان که با حرکت خورشید به پیش رانده می‌شد، به‌سان تهدیدی نزدیک‌تر می‌آمد، ساعت بزرگ‌ را از خود لبریز می‌کرد تا خیلی زود بالا بیاورد و ضربه‌های وحشتناکی را بیرون بریزد. سفید بر زمینه سبز، قرمز بر زمینه سبز، یک نوع موسیقی بی‌نغمه، نقاشی‌ای بدون ...
نان سال‌های جوانی
نان سال‌های جوانی گرسنگی قیمت‌ها را به من یاد داد، فکر نان تازه مرا کاملا از خود بی خود می‌کرد، من غروب‌ها ساعت‌های متمادی بی‌هدف در شهر پرسه می‌زدم و به هیچ چیز فکر نمی‌کردم به جز نان. چشم‌هایم می‌سوخت، زانوهایم از ضعف خم می‌شد و حس می‌کردم چیزی مثل گرگ درنده در وجودم هست. نان.
مشاهده تمام رمان های هاینریش بل
مجموعه‌ها