داستان بلند چاقوی شکاری همانند دیگر آثار موراکامی نگاهی دقیق به روان انسان معاصر دارد. این بار جوانی آمریکایی که روی صندلی چرخدارش نشسته است از توهمی رنجآور سخن میگوید.
۷۶ رمان
موراکامی در ۱۲ ژانویه ۱۹۴۹ در کیوتو ژاپن به دنیا آمد. در سال ۱۹۶۸ به دانشگاه هنرهای نمایشی واسدا رفت. در سال ۱۹۷۱ با همسرش یوکو ازدواج کرد و به گفته خودش در آوریل سال ۱۹۷۴ در هنگام تماشای یک مسابقه بیسبال، ایده اولین کتاباش به آواز باد گوش بسپار به ذهنش رسید. در همان سال یک بار جاز در کوکوبونجی توکیو گشود. در سال ۱۹۷۹ اولین رمانش به آواز باد گوش بسپار منتشر شد و در همان سال جایزه ...
جنوب مرز غرب خورشید
همه همینطور پشتسر هم ناپدید میشوند. بعضی چیزها یکباره محو می شود، انگار ناگهان آنها را برچیدهاند. بعضی دیگر به آهستگی در مه کمرنگتر و کمرنگتر میشود... و تنها چیزی که باقی میماند کویر است.
وقتی از بار بیرون آمدم چیزی به طلوع خورشید نمانده بود و بارانی ملایم بر خیابان اصلی آئویاما میبارید. بیش از حد خسته بودم. قطرات باران ...
جنگل نروژی
در آغاز داستان راوی کتاب وارد آلمان میشود و در فرودگاه با شنیدن موسیقی به گذشته باز میگردد، به هجده سال قبل و به تصاویر یک دیدار و بعد تصویرها در هم پیچ و تاب میخورند و سالهای منتهی به بیست سالگی خودش را باز میگوید، سالهای درگیر با رشد ذهنی و جسمی، آشنایی بیشتر با جامعه پیرامون و همچنین ...
بعد از زلزله (چند داستان کوتاه) مجموعه داستان
وضعیت افتصادی در اوج شکوفایی بود و مردم آنقدر پول داشتند که نمیدانستند با آن چه کار کنند. در همین حال بود که زلزله اتفاق افتاد. برای شخصیتهای «بعد از زلزله»، زلزلهی کوبه بازتاب گذشتهی فراموش شدهای است که پیشتر از اینها به خاکش سپرده بودند. ساتسوکی سی سال از عمر خود را با نفرت از یک مرد سپری کرده ...
به آواز باد گوش بسپار
بیشتر مردم ـ بیشتر ماهایی که بخشی از فرهنگ ژاپنی هستیم - مدرسه را تمام میکنند، بعد کار پیدا میکنند و پس از مدتی ازدواج میکنند. حتی من هم در آغاز قصد داشتم از همین الگو پیروی کنم، یا دست کم خیال میکردم اوضاع اینگونه رقم میخورد؛ اما ابتدا ازدواج کردم، بعد کار کردن را شروع کردم و (به طریقی) ...
اسپوتنیک دلبند من
آخه چرا آدمها بایستی تا این حد تنها باشن؟
اصلا هدفش چیه؟ نه، واقعا؟
میلیونها میلیون آدم تو این دنیا چشمشون به بقیهس تا بلکه یکی پیدا بشه و بیاد اونها را از تنهایی در بیاره ولی باز آخرش همهشون تنهان و غرق در انزوا و خودشون تو عزلت نامحسوسی حبس میکنن. آخه چرا؟
یعنی زمین فقط به این خاطر شده زمین ...