رمان ایرانی

عاشق شدن پری دریایی به روایت آب

مندو ماهیگیر و صیاد مروارید است. او یکه و تنها به دریا می‌رود تا شاید پری دریایی را ببیند. یک روز عاقبت او را می‌بیند و هر دو به هم دل می‌بازند. ولی عشق آدم و پری‌ها، در سرزمین آنان ممنوع است. پری و مندو چاره‌ای جز فرار ندارند اما پریان بالاخره آن‌ها را پیدا می‌کنند و پری را مجبور می‌کنند به سرزمین‌شان بازگردد اما این پایان عشق آنان نیست. مندو باید هر طور شده خود را به پری دریایی برساند.

پیدایش
9786002963857
۱۳۹۵
۱۰۰ صفحه
۲۱۶ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های محمدرضا یوسفی
گرگ‌ها هم عاشق می‌شوند
گرگ‌ها هم عاشق می‌شوند گلاویژ و شامار ازدواجی عاشقانه داشته‌اند، اما به مرور، بدبینی حسادت‌های شامار،گلاویژ را وا می‌دارد که به طلاق فکر کند. او برای این کار باید رضایت ماموستا، بزرگ آبادی را جلب کند. اما ماموستا برای طلاق گلاویژ یک شرط می‌گذارد؛ او باید یک مشت موی پیشانی گرگ وحشی را برای ماموستا بیاورد. از سوی دیگر، شامار هم، که می‌خواهد با ...
عاشقانه‌ای به نازکی تار مو
عاشقانه‌ای به نازکی تار مو شاهزاده برای شکار به کوهستان می‌رود و دختری به نام آهو را می‌بیند و به او دل می‌بازد. اما آهو ناگهان ناپدید می‌شود. شاهزاده در کوه سرگردان می‌ماند و بیمار می‌شود اما از آهو خبری نمی‌شود. عاقبت شاه و ملکه در سرتاسر سرزمین‌شان اعلام می‌کنند که هر که نشانی از آهو دارد خبر بدهد و مژدگانی دریافت کند. سرانجام پیرزنی ...
هوشنگ‌شاه و خزروان دیو
هوشنگ‌شاه و خزروان دیو به یاد داشته باشیم، هر قوم و نژاد و ملت و سرزمینی از بین نمی‌رود مگر آن‌که فرهنگ آن نابود شود. این قانون، تاریخ و سرگذشت اقوام و مردمی‌ست که امروز تنها نامی از آن‌ها در تاریخ مانده است. شاهنامه، شناسنامه همه قوم‌ها و نژادها و مذهب‌هایی‌ست که از هزاران سال پیش در این سرزمین زندگی کرده‌اند. پس ایرانیان از ...
اپوش دیو (بهترین نویسندگان ایران)
اپوش دیو (بهترین نویسندگان ایران) مجموعه «بهترین نویسندگان ایران» با در کنار هم قرار دادن داستان‌هایی از نویسندگان تاثیرگذار و صاحب‌نام حوزه کودک، همراه تصویرگری‌هایی متناسب، مجموعه‌ای ماندگار و خواندنی از آثار این بزرگان گرد آورده است.
کی‌خسرو و فرزند اسب
کی‌خسرو و فرزند اسب فرنگیس سرش را تاب داد. نفسی تازه کرد و زین را دو دستی به سینه فشرد. اسبش با موج‌ها رفت. سپاهیان به رود نزدیک‌تر می‌شدند، می‌تاختند... شبرنگ شیهه کشید و چون نهنگی سر از میان موج ها بیرون آورد، کی‌خسرو درفش کاویانی را دید. از آن سو کشتی افراسیاب و کرجی‌های دور تا دور آن سراسیمه با موج‌ها می‌آمدند...
مشاهده تمام رمان های محمدرضا یوسفی
مجموعه‌ها