رمان خارجی

1 رمانک لمپن

(Una novelita lumpen)

در آن لحظه‌ها، بی‌درنگ به سرم می‌زد پنجره را رها کنم و بدوم دنبال یک آینه تا صورت خود را در آن ببینم، صورتی که می‌دانستم دارد لبخند می‌زند، نیز می‌دانستم که به دلم نخواهد نشست، صورتی که از مرگ پدر و مادرم بیرون می‌جهید، از محله‌ام که در آن همیشه خدا روز بود، از خانه ماچیسته که در آن با سرنوشتم بازی می‌کردم و با این همه جایی بود که سرنوشتم برای اول بار یکسره به خودم تعلق داشت...

ماهی
9789642092734
۱۳۹۶
۹۶ صفحه
۵۷۰ مشاهده
۱ نقل قول
روبرتو بولانیو
صفحه نویسنده روبرتو بولانیو
۱۳ رمان «روبرتو بولانیو» شاعر و نویسنده ی شیلیایی، خود را بیشتر شاعر می دانست؛ اما پس از ازدواج و پدر شدن به این معشوق قدیمی اش خیانت می کند و داستان نویسی را به صورت جدی تری ادامه می دهد. او مثل شخصیت یکی از داستان هایش شروع می کند به فرستادن داستان به مسابقات ادبی؛ و وقتی داستان اش جایزه ای نقدی می برد، تنها عنوانش را عوض می کرد و آن را به مسابقه ی دیگری می فرستاد. شخصیت ...
دیگر رمان‌های روبرتو بولانیو
ستاره دوردست
ستاره دوردست اکثر ما آنجا زیاد حرف می‌زدند، نه فقط درباره شعر، که از سیاست، سفر (کمتر کسی از جمع ما می‌دانست سفرهای ما به چه چیز شبیه خواهد بود)، نقاشی، معماری، عکاسی، انقلاب و مبارزه مسلحانه‌ای که خیال می‌کردیم طلیعه زندگی تازه و دورانی تازه خواهد بود، برای اکثر ما مثل رویا بود، یا درست‌ترش آن که کلیدی بود که در ...
تعویذ
تعویذ و این تمام ماجراست، دوستان. افسانه با باد در سراسر پایتخت پیچید، بر بال باد سال 68 نشست و در میان جان به در بردگان و مردگان بر سر زبان‌ها افتاد. حالا دیگر همه می‌دانند در روزی که نظامیان استقلال دانشگاه را زیر پا نهادند، در آن سال زیبا و مصیبت‌بار، زنی در دانشگاه تنها مانده بود... به زندگی بازگشتم، ...
2666
2666 روبرتو بولانیو نماد نویسندگان نسل جدید عصیان‌گر و البته خلاق آمریکای لاتین است که به‌جای پیروی از نسل درخشان نویسندگان پیش از خود به دنبال ایجاد مسیر جدید برای ادامه حیات خلاقانه ادبیات آمریکای لاتین بود و می‌خواست حرفی جدید در ادبیات جهان بزند. رمان 2666 آخرین اثر این نویسنده است که نگاهی مرموز، عرفانی و تا حدی به سبک ...
شرم نوشتن
شرم نوشتن ... باقی روز را روسلات حس می‌کرد که واقعا نویسنده‌ای آرژانتینی است ـ چیزی که از چند روز پیش یا شاید از چند سال قبل شروع کرده بود به شک در آن... ... زمانی می‌رسد که هیچ پشتیبانی نداری، حتی از طرف دوست‌هایت، مرشدها که هیچ و هیچ‌کس هم نیست کمکت کند، نشر، جایزه‌ها و هدیه‌ها به دیگران ...
موسیو پن
موسیو پن خوابیدم، اگر اسم آن لرزیدن را بشود گذاشت خوابیدن، در هزار تویی با سقفی کوتاه و خاکستری و سفید، هزارتویی که از نظر معماری یادآور کلینیک آرگو بود با آن راهروهای تودرتوش؛ گاهی راهروهای خواب پهن‌تر بودند و تا بی‌نهایت ادامه داشتند و گاهی باریک‌تر بودند، مثل دالان‌هایی در هم پیچیده؛ تکان‌ها و ناله‌هایی که به خاطرشان از خواب می‌پریدم ...
مشاهده تمام رمان های روبرتو بولانیو
مجموعه‌ها