رمان ایرانی

تنها در بهشت

خودم را با خستگی پرت کردم روی تخت. به جای این که خاطره اوقات خوش سپری شده‌ام با عمه کتی را مرور کنم، داشتم به فردا شب که هنوز نیامده بود و معلوم نبود چطور خواهد شد فکر می‌کردم و خود به خود دچار هیجان و استرس می‌شدم. باز هم رسیدم به بزرگ‌ترین معضل فکری که قدمتی به اندازه تاریخ داشت و این جور وقت‌ها تمام ذهن خانم‌ها را درگیر خودش می‌کرد؛ فردا چی بپوشم؟

علی
9789641932031
۱۳۹۶
۷۳۶ صفحه
۲۷۵۲ مشاهده
۰ نقل قول
نیلوفر لاری
صفحه نویسنده نیلوفر لاری
۳۱ رمان نویسنده 30 رمان ازجمله: کسی پشت سرم آب نریخت/ یادش بخیرنازلی/ دوآتیشه/ ازلج تو/ یکی رادوست می دارم/ قرارنبود
دیگر رمان‌های نیلوفر لاری
گرشاسام و قهرمانان جاوید
گرشاسام و قهرمانان جاوید گرشا با ترس و اضطراب نگاه کرد و مثل همه دید که چطور راه ورودی در چشم بر هم‌زدنی در هم فرو ریخت و تبدیل به گودالی عمیق و مرگ‌بار شد که حریصانه چشم‌به‌راه لغزش آن‌ها بود تا یکی‌یکی در آغوش سرد و تاریک و نیستی‌بخش خود بگیردشان و نابودشان کند.
ستاره‌های بی‌نشان
ستاره‌های بی‌نشان
بهار من باش
بهار من باش ببین چه ساده یخ زد تو قلب خسته امید نگو فریاد عشق رو کی از حنجره دزدید طلوعی در میون نیست ندید آفتاب مرد تو این گستره غم گل زندگی پژمرد...
چله‌نشین عشق (مینا و پلنگ عاشق)
چله‌نشین عشق (مینا و پلنگ عاشق)
تقدیر این بود که
تقدیر این بود که باد سردی وزیدن گرفت و چند برگ زرد پاییزی روی قبرها را پوشاند. همراه با صدای کلاغ‌ها که از دور شنیده می‌شد قلب‌هامان با تپش سوزناکی مرثیه‌سرایی می‌کرد، مرثیه‌ای غمگین برای مرگ مادر.
مشاهده تمام رمان های نیلوفر لاری
مجموعه‌ها