فیلم‌نامه

اسب دیوانه شب

عنوان‌بندی روی زمینه سیاه؛ همراه با آهنگی که مردی با سوت می‌نوازد، بر زمینه صداهای شبانه خیابان که دور و دورتر می‌شوند؛ و بعد بر زمینه صدای چرخیدن کلیدی در قفل، باز و بسته شدن در خانه (که می‌خواهیم دید قدیمی و دوطبقه است)، قدم‌هایی در راهرو، و باز و بسته شدن در واحد طبقه اول خانه. قصه اول: بوی قهوه. یک کابوس. صدای فریادی فروخورده و وحشت‌زده در تاریکی. صدای نفس‌ نفس زدن و صدای پاهایی که از پله‌هایی بالا می‌دوند...

نیلا
9786001220227
۱۳۹۶
۹۶ صفحه
۱۶۸ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های حمید امجد
گردش تابستانی و هوای پاک
گردش تابستانی و هوای پاک طبع آدم ور نمی‌داره. یعنی خب کار که زیاد باشه، خیلی هم خوبه. ارباب رجوع از در و دیوار بره بالا خیالی نیس. سفارش کار عین کوه سر آدم ریخته باشه، از کسادی بهتره. شب که خسته و کوفته می‌خوای از شرکت بزنی بیرون، اگه دو تا دستور کار واسه فردا ور میزت مونده باشه، خیالت راحت‌تره. آدم از فرداش ...
قضیه تراخیس
قضیه تراخیس لیکاس: خوشحال نیستی یانیس؟ ما بازم «تن واحد» رو منتشر می‌کنیم! یانیس: ببخشید، گفتین اسم اون که به ما چشم دوخته، آینده‌ست؟ لیکاس: تو بازم سردبیر «تن واحد» خواهی بود. کارلوس: محبوبیت تو حالا حتی از او موقع هم بیشتره. اگه اون موقع مقالات تو به خاطر سوابق پدرت خواننده داشت، حالا روزنامه‌ت می‌تونه به خاطر اسم و سابقه مبارزاتی خودت پر تیراژترین ...
نیلوفر آبی
نیلوفر آبی در این نمایش‌نامه، تنها دو شخصیت ایفای نقش می‌کنند" .فوئونگ "جوان در شبی برفی در راه مانده، هیچ امیدی برای زنده ماندن ندارد، تا این که راهبی، او را یافته، به معبد می‌برد و از او پرستاری می‌نماید" .فوئونگ "پس از بهبود، عاشق راهب می‌شود و راهب که به عقاید خود پای بند است، می‌خواهد آخرین مرحله سلوک را بپیماید" ...
زائر
زائر مادر در صحنه است. برنا خود را به صحنه پرت می‌کند؛ نفس‌زنان. برنا: بخت خوش! می‌شنوی مادر! عاقبت رسید آن روز! مادر: زود آمدی! برادرت انتظار می‌کشید و گفتم تا غروب برنا: عاقبت بخت خوش به من روی‌آور شد! مادر: غروب نشده آمدی و بی‌نفس! کسی پی‌ات گذاشته؟ برنا: آری، بخت! که رد من ناباور را گرفت به پای خویش تمام راه آواز دادم ...
مهر و آینه‌ها
مهر و آینه‌ها
مشاهده تمام رمان های حمید امجد
مجموعه‌ها