نمایش‌نامه

3 خواهر و دیگران

آنتوان چخوف به سال 1897، به توصیه جدی پزشکانش که بیماری سل او را به تدریج درمان‌ناپذیر می‌یافتند، رخت به خانه‌ای ییلاقی دور از شهرهای بزرگ کشید، و چهار سال بعد در آن‌جا نوشتن نمایش‌نامه سه خواهر را به پایان برد، که از قضا داستان آن هم در چهار سال می‌گذرد.

نیلا
9786001221750
۱۳۹۴
۱۳۲ صفحه
۲۷۶ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های حمید امجد
زائر
زائر مادر در صحنه است. برنا خود را به صحنه پرت می‌کند؛ نفس‌زنان. برنا: بخت خوش! می‌شنوی مادر! عاقبت رسید آن روز! مادر: زود آمدی! برادرت انتظار می‌کشید و گفتم تا غروب برنا: عاقبت بخت خوش به من روی‌آور شد! مادر: غروب نشده آمدی و بی‌نفس! کسی پی‌ات گذاشته؟ برنا: آری، بخت! که رد من ناباور را گرفت به پای خویش تمام راه آواز دادم ...
بی شیر و شکر (نمایش‌‌‌نامه)
بی شیر و شکر (نمایش‌‌‌نامه) بی شیر و شکر یک نمایشنامه است که 19 نفر در آن نقش‌آفرینی می‌کنند. صحنة این نمایش نیز یک کافی‌شاپ امروزی در تهران است. این نمایشنامه نخستین بار به اجرای گروه پرچین و با کارگردانی مهرداد ضیایی و حمید امجد در بیست و دومین جشنوارة تئاتر فجر- بهمن‌ماه 1382- در تئاتر شهر، تالار سایه به روی صحنه رفت.
فراموشی
فراموشی اهوانگ: ار جانب دیوار بزرگ! ژوان: دیوانی‌اند؛ گذرنده، با فرمانی. اهوانگ: در آستان غروب؟ ژوان: فرمان‌شان فوری‌ست، یا راه نزدیک می‌روند. اهوانگ: از راه دیگر نرفتند! ژوان: راه گم کرده‌اند. اهوانگ: آن نشان اژدها نیست بر درفش؟ ژوان: خوب نمی‌بینم. اهوانگ: خوب بشنو؛ راه‌شان این سوست!...
کوچه درختی
کوچه درختی رفته‌ای توی دکان عزیزآقا که تا یادت می‌آید یک گله جا بود و حالا می‌بینی انگار گل و گشادتر می‌زند هر چند هنوز نیمه تاریک است با در و دیواری انگار چرب و دودزده، و جای مخلوط بوهای دبه باز پنیر و تشت شوری گل کلم روی چارپایه سکنج و کاسه سفیداب‌های خشک‌شده بر تاقچه پشت سر عزیزآقا و حنای ...
مهر و آینه‌ها
مهر و آینه‌ها
مشاهده تمام رمان های حمید امجد
مجموعه‌ها