رمان ایرانی

رویای توسکستان

سوار بر اسب در حاشیه مزرعه پیش رفت. گندم‌ها بلند و طلایی شده و وقت درو کردنشان فرا رسیده بود. کاش غصه‌هایش را همراه با گندم‌ها درو می‌کردند کاش دلتنگی‌ها حجمی داشتند و لبریز می‌شدند... در سکوت با غمی ته چشمانش به نقطه‌ای خیره ماند. دیگر در آن‌جا ماندن فایده‌ای نداشت. باید برمی‌گشت و کار و زندگی‌اش را از سر می‌گرفت. می‌دانست که ناچار است روزهای سخت‌تری را در شهرش تجربه کند، در شهری که از گوشه و کنارش با او خاطره داشت. خاطراتی شیرین که اکنون فقط موجب آزارش می‌شدند...

آسیم
9789644186219
۱۳۹۶
۶۷۶ صفحه
۲۲۴ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های بهاره باقری
توسکستان
توسکستان توسکستان رمانی پرماجرا و گاه طنزآلود در مورد عشقی پرشور است. روایتی از واقعیات روزمره که در یک آژانس مسافرتی اتفاق می‌افتد. خواننده با خواندن این کتاب همراه با قهرمانان داستان به مکان‌های دیدنی ایران و سراسر جهان سفر می‌کند و...
توسکستان
توسکستان توسکستان رمانی پر ماجرا و گاه طنز‌آلود در مورد عشقی پرشور است. روایتی از واقعیات زندگی روزمره که در یک آژانس مسافرتی اتفاق می‌افتد. خواننده با خواندن این کتاب همراه با قهرمان‌های داستان به مکان‌های دیدنی ایران و سراسر جهان سفر می‌کند و ...
اسپیدژ
اسپیدژ کافه همون کافه همیشگی بود، با همون عطر مست‌کننده قهوه، همون چیدمان، همون موسیقی روح‌نواز و همون اتمسفر... اما من دیگه همون آدم نبودم. به جای خالیت نگاه می‌کردم و طعم دلتنگیم برای تو به تلخی طعم قهوه شده بود...
زندگی شاید همین باشد
زندگی شاید همین باشد هی فلانی، زندگی شاید همین باشد یک فریب ساده و کوچک آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را جز برای او و جز با او نمی‌خواهی‏، من گمانم زندگی باید همین باشد...
آسمان تو چه رنگ است امروز
آسمان تو چه رنگ است امروز زمانی که نه حق خواستن داری و نه یارای دل کندن و فراموش کردن، زمانی که نمی‌توانی بر عشقی نقطه پایان بگذاری، تنها راهی که برایت می‌ماند، رفتن است. رفتن به جایی که تداعی کننده خاطرات بی‌شمارت نباشد.
مشاهده تمام رمان های بهاره باقری
مجموعه‌ها