توسکستان
توسکستان رمانی پر ماجرا و گاه طنزآلود در مورد عشقی پرشور است. روایتی از واقعیات زندگی روزمره که در یک آژانس مسافرتی اتفاق میافتد. خواننده با خواندن این کتاب همراه با قهرمانهای داستان به مکانهای دیدنی ایران و سراسر جهان سفر میکند و ...
آسمان تو چه رنگ است امروز
زمانی که نه حق خواستن داری و نه یارای دل کندن و فراموش کردن، زمانی که نمیتوانی بر عشقی نقطه پایان بگذاری، تنها راهی که برایت میماند، رفتن است. رفتن به جایی که تداعی کننده خاطرات بیشمارت نباشد.
زندگی شاید همین باشد
هی فلانی، زندگی شاید همین باشد یک فریب ساده و کوچک آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را جز برای او و جز با او نمیخواهی، من گمانم زندگی باید همین باشد...
اسپیدژ
کافه همون کافه همیشگی بود، با همون عطر مستکننده قهوه، همون چیدمان، همون موسیقی روحنواز و همون اتمسفر... اما من دیگه همون آدم نبودم. به جای خالیت نگاه میکردم و طعم دلتنگیم برای تو به تلخی طعم قهوه شده بود...