رمان ایرانی

آسمان تو چه رنگ است امروز

زمانی که نه حق خواستن داری و نه یارای دل کندن و فراموش کردن، زمانی که نمی‌توانی بر عشقی نقطه پایان بگذاری، تنها راهی که برایت می‌ماند، رفتن است. رفتن به جایی که تداعی کننده خاطرات بی‌شمارت نباشد.

پرسمان
9786001871245
۱۳۹۳
۶۳۲ صفحه
۵۴۱ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های بهاره باقری
رویای توسکستان
رویای توسکستان سوار بر اسب در حاشیه مزرعه پیش رفت. گندم‌ها بلند و طلایی شده و وقت درو کردنشان فرا رسیده بود. کاش غصه‌هایش را همراه با گندم‌ها درو می‌کردند کاش دلتنگی‌ها حجمی داشتند و لبریز می‌شدند... در سکوت با غمی ته چشمانش به نقطه‌ای خیره ماند. دیگر در آن‌جا ماندن فایده‌ای نداشت. باید برمی‌گشت و کار و زندگی‌اش را از سر ...
اسپیدژ
اسپیدژ کافه همون کافه همیشگی بود، با همون عطر مست‌کننده قهوه، همون چیدمان، همون موسیقی روح‌نواز و همون اتمسفر... اما من دیگه همون آدم نبودم. به جای خالیت نگاه می‌کردم و طعم دلتنگیم برای تو به تلخی طعم قهوه شده بود...
پرواز با تو باید
پرواز با تو باید در رمان پرواز با تو باید کرد فکر و خیال در هم می‌آمیزند. خواننده درگیر دنیای داستان می‌شود و ماجراها را با چنان اشتیاقی دنبال می‌کند که گویا در قالب شخصیت‌ها فرو می‌رود و با آن‌ها زندگی می‌کند. این کتاب حکایتی است از پنهان‌کاری و گذر زمان ثابت می‌کند که تنها راه رهایی از تردید بیان حقیقت است.
زندگی شاید همین باشد
زندگی شاید همین باشد هی فلانی، زندگی شاید همین باشد یک فریب ساده و کوچک آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را جز برای او و جز با او نمی‌خواهی‏، من گمانم زندگی باید همین باشد...
به قلم ماهور
به قلم ماهور -
مشاهده تمام رمان های بهاره باقری
مجموعه‌ها