رمان خارجی

فن‌گرل

(Fangirl)

کت به همراه خواهر دوقلوی همسان و برونگرای خود، رن دانشجوی سال اول دانشگاه لینکلن است. اما کت درونگرا، برای وفق دادن خود با کالج، اوقات سختی را می‌گذراند. اول این که خواهرش نمی‌خواهد با او هم اتاق باشد و دلیل دوم این؛ او از اختلال اضطراب اجتماعی رنج می‌برد. کت بیشتر وقت‌اش را به نوشتن فن‌فیکشن در اینترنت می‌گذراند. او طرفدار سیمون اسنومی باشد. در دانشگاه غمگین است و هیچ دوستی ندارد. مادرش آن‌ها را ترک کرده و پدرش به بیماری عصبی دچار است و... و حالا که او وارد کالج شده نمی‌داند قرار است چه اتفاقی بیافتد. پرسش‌هایی که ذهن کت را به خود مشغول کرده، این‌ها هستند: آیا می‌تواند بدون تنهایی و بدون کمک خواهرش از پس مشکلات بر بیاید؟ آیا آمادگی شروع یک زندگی مستقل را دارد؟ آیا می‌تواند داستان‌هایش را بنویسد؟

آذرباد
9786008537250
۱۳۹۶
۵۵۶ صفحه
۶۲۰ مشاهده
۰ نقل قول
رینبو راول
صفحه نویسنده رینبو راول
۶ رمان Rainbow Rowell writes books. Sometimes she writes about adults (ATTACHMENTS and LANDLINE). Sometimes she writes about teenagers (ELEANOR & PARK and FANGIRL). But she always writes about people who talk a lot. And people who feel like they're screwing up. And people who fall in love.

When she's not writing, Rainbow is reading comic books, planning Disney World trips and arguing about things that don't really matter in the big scheme of things.

She lives in Nebraska with ...
دیگر رمان‌های رینبو راول
النور و پارک
النور و پارک کاملا مطمئن بود که به او - برای نجات زندگی‌اش - یک تشکر بدهکار است. نه فقط دیروز، بلکه تمام روزهایی که از آشنایی‌شان گذشته بود... و این باعث می‌شد حس کند خنگ‌ترین و ضعیف‌ترین دختر دنیاست. اگر کسی نتواند زندگی خودش را نجات دهد، آیا زندگی‌اش اصلا ارزش نجات دادن دارد؟ سعی کرد به او بگوید تو زندگی مرا ...
النور و پارک
النور و پارک النور... با موهای قرمز و لباس‌های اشتباهی مردانه. پشت سر او می‌ایستد تا رویش را برگرداند. کنارش آرام دراز می‌کشد تا از خواب بیدار شود. النور کاری کرده که پارک به این نتیجه برسد که همه مزخرف و نچسب هستند و هیچ‌کس به اندازه او خوب و پاک نیست... النور. پارک... او قبل از این‌که آهنگی را برای النور پخش کند، ...
4 روز در صف برای تماشای جنگ ستارگان
4 روز در صف برای تماشای جنگ ستارگان قهوه‌چی گفت:« یه سری هم سر خیابون از قبل وایستادن تو صف. دیدینشون؟ فقط 3 تا اسکل بدبختن که نشستن تو پیاده‌رو.» النا لبخند سرزنده‌ای زد و گفت:« ما هموناییم!» «چی؟» «ما همون 3 تا اسکلیم... یعنی، 2 تا از 3 تا.» قهوه‌چی خجالت‌زده شد و قهوه‌ها را مجانی بهشان داد. النا گفت:«باشد که نیرو یاورتان باشد!»
عشق در 1 کلیک
عشق در 1 کلیک سلام، من کسی هستم که ایمیل‌های تو رو می‌خونه و هم چنین، عاشقتم... بث و جنیفر می‌دانند که یک نفر ایمیل‌های کاری آن‌ها را زیر نظر دارد. (همه در محل کار این را می‌دانند. این یکی از قوانین شرکت است.) ولی این قضیه را جدی نمی‌گیرند. آن‌ها هر روز برای یکدیگر ایمیل‌های بی‌شماری می‌فرستند، ایمیل‌های خنده‌دار و مضحک و در آن‌ها ...
مشاهده تمام رمان های رینبو راول
مجموعه‌ها