رمان خارجی - بریتانیا

تلفن ثابت

(Landline)

جرجی مک‌کول می‌داند که زندگی مشترکش مشکل دارد؛ مدت زیادی هم هست که این رابطه مانند قبل نیست. هنوز عاشق همسرش نیل است،‌ او هم عاشقانه هنوز جرجی را دوست دارد، اما این مورد اکنون خیلی مورد توجه آن‌ها نیست. شاید هیچ‌‌وقت آن‌چنان که باید به این موضوع توجه نکرده بودند. دو روز به سفرشان به اماها جهت ملاقات خانواده نیل برای کریسمس مانده است که جرجی به نیل می‌گوید نمی‌تواند به این سفر برود. او نویسنده سریال‌های کمدی است و مشکل پیش‌بینی نشده در کار برایش رخ داده؛ او مجبور است در لس‌آنجلس بماند. می‌داند که نیل از او به شدت ناراحت خواهد شد، در واقع نیل مدت‌هاست از او ناراحت است؛ اما توقع ندارد که او به همراه بچه‌هایشان و بدون جرجی به این سفر برود. وقتی نیل و بچه‌ها به فرودگاه می‌روند، جرجی به این نتیجه می‌رسد که دیگر این زندگی به آخر خط رسیده است. همان شب،‌ جرجی به صورت خیلی اتفاقی و معجزه‌آسا،‌ راهی پیدا می‌کند که بتواند با نیل بیست سال پیش ارتباط برقرار کند. این یعنی یک فرصت مناسب برای درست کردن مشکلات زندگی مشترکش قبل از ازدواج‌شان... آیا جرجی باید همه‌چیز را درست کند؟ یا شاید هم باید کاری کند که هیچ‌وقت با هم ازدواج نکنند؟

آذرباد
2500110132045
۱۳۹۶
۳۸۰ صفحه
۳۱۹ مشاهده
۰ نقل قول
رینبو راول
صفحه نویسنده رینبو راول
۶ رمان Rainbow Rowell writes books. Sometimes she writes about adults (ATTACHMENTS and LANDLINE). Sometimes she writes about teenagers (ELEANOR & PARK and FANGIRL). But she always writes about people who talk a lot. And people who feel like they're screwing up. And people who fall in love.

When she's not writing, Rainbow is reading comic books, planning Disney World trips and arguing about things that don't really matter in the big scheme of things.

She lives in Nebraska with ...
دیگر رمان‌های رینبو راول
عشق در 1 کلیک
عشق در 1 کلیک سلام، من کسی هستم که ایمیل‌های تو رو می‌خونه و هم چنین، عاشقتم... بث و جنیفر می‌دانند که یک نفر ایمیل‌های کاری آن‌ها را زیر نظر دارد. (همه در محل کار این را می‌دانند. این یکی از قوانین شرکت است.) ولی این قضیه را جدی نمی‌گیرند. آن‌ها هر روز برای یکدیگر ایمیل‌های بی‌شماری می‌فرستند، ایمیل‌های خنده‌دار و مضحک و در آن‌ها ...
النور و پارک
النور و پارک النور... با موهای قرمز و لباس‌های اشتباهی مردانه. پشت سر او می‌ایستد تا رویش را برگرداند. کنارش آرام دراز می‌کشد تا از خواب بیدار شود. النور کاری کرده که پارک به این نتیجه برسد که همه مزخرف و نچسب هستند و هیچ‌کس به اندازه او خوب و پاک نیست... النور. پارک... او قبل از این‌که آهنگی را برای النور پخش کند، ...
النور و پارک
النور و پارک کاملا مطمئن بود که به او - برای نجات زندگی‌اش - یک تشکر بدهکار است. نه فقط دیروز، بلکه تمام روزهایی که از آشنایی‌شان گذشته بود... و این باعث می‌شد حس کند خنگ‌ترین و ضعیف‌ترین دختر دنیاست. اگر کسی نتواند زندگی خودش را نجات دهد، آیا زندگی‌اش اصلا ارزش نجات دادن دارد؟ سعی کرد به او بگوید تو زندگی مرا ...
4 روز در صف برای تماشای جنگ ستارگان
4 روز در صف برای تماشای جنگ ستارگان قهوه‌چی گفت:« یه سری هم سر خیابون از قبل وایستادن تو صف. دیدینشون؟ فقط 3 تا اسکل بدبختن که نشستن تو پیاده‌رو.» النا لبخند سرزنده‌ای زد و گفت:« ما هموناییم!» «چی؟» «ما همون 3 تا اسکلیم... یعنی، 2 تا از 3 تا.» قهوه‌چی خجالت‌زده شد و قهوه‌ها را مجانی بهشان داد. النا گفت:«باشد که نیرو یاورتان باشد!»
مشاهده تمام رمان های رینبو راول
مجموعه‌ها