رمان ایرانی

کیلومتر 11 جاده قدیم ارومیه به سلماس

اولین کارِ بلندِ حامد حبیبی، کیلومتر 11 جاده‌ قدیمِ ارومیه به سلماس، روایتی‌ است بی‌وقفه از زمانی از‏ دست‌رفته. حبیبی که با داستان‌های کوتاهش بین مخاطبانِ ادبیاتِ ایران شناخته شده است، در این داستانِ نیز استراتژی فکری و فلسفی آثارِ قبلش را پیگیری می‌کند. در این روایت با نویسنده‌ای جوان روبه‏روییم که به پدیده‌ها و تاریخ و آدم‌های پیرامونش حساسیت دارد. او مدام این چهره‌ها و زمان‌ها را احضار می‌کند تا فضای شهری را بسازد که انگار در حالِ انهدام است؛ انهدامِ زیبایی و جوانی. داستانِ بلندِ حبیبی با تأکید بر اهمیت جوانی در معرضِ زمان قرار گرفته‏ شده، نثری موجز و صحنه‌هایی قاب‌ گرفته‏شده، مخاطب خود را به خیال و مکث وا می‌دارد. متن مملو از وجوهِ متفاوت زیستن است در تهرانِ این روزگار و آدم‌هایی که بخش‌های مهمی از هویت‌شان در نزدیکی یا تناقض با شهر و زمانه‌شان ساخته شده است. کیلومتر 11 جاده‌ی قدیم ارومیه به سلماس درباره‌ی برخورد با واقعیتِ نامهربانِ جهانِ بیرون است و جوانی‌ای که تلاش می‌کند مقاومت کند مقابلِ این هجمه‌ تاریخی. حبیبی که پیش از این در کتاب‌هایی چون پلکِ ماهی و بودای رستوران گردباد از وجودهای متزلزل نوشته بود، باز هم سراغ قلبِ بودن می‌رود وسطِ شهری بزرگ...

چشمه
9786002297532
۱۳۹۶
۱۱۶ صفحه
۱۳۳ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های حامد حبیبی
آن جا که پنچرگیری‌ها تمام می‌شوند
آن جا که پنچرگیری‌ها تمام می‌شوند علی گفت: ((یه نفر که شنا بلده، خودش هم بخواهد، غرق نمی‌شه.)) محمود گفت: ((کی گفته...)) مینا زمزمه کرد: ((این آخری‌ها چقدر پوستش خراب شده بود!)) بعد انگار چیزی یادش آمده باشد، گفت: ((راستی سگشو کسی دیده؟ اسمش چی بود؟)) محمد گفت: ((فیدل.)) کسی ندیده بود. مینا رو به محمود گفت: ((یادته گفت اگه از اول می‌دونستم سگ چه جور حیوونیه اصلا شوهر نمی‌کردم.))
پلک ماهی
پلک ماهی حامد حبیبی یکی از داستان‌کوتاه‌نویسان جدی ادبیات ایران در ده سال گذشته است. حبیبی جوایز زیادی برای کتاب‌های قبلی‌اش گرفته است؛ از جمله جایزه‌های کتاب سال «هفت اقلیم» و «بنیاد هوشنگ گلشیری». پلک ماهی، تازه‌ترین اثر این نویسنده، شامل یازده داستان کوتاه است که به نحوی از لحاظ درون‌مایه به هم ارتباط دارند. حبیبی استاد یافتن بخش‌های نا‌آرام و دور ...
بودای رستوران گردباد
بودای رستوران گردباد باید برای همسایه‌ها مرده باشم، نه اینکه مرده باشم، اصلا نباشم. برای آن پیرمرد که درساحل از لبخندم عکس گرفت باید نیم‌ساعت بعد یا شاید دو دقیقه بعد مرده باشم، نیست شده باشم. برای تمام نانواها، کارمندها و بلیت‌فروش‌های سینما، کسانی که زمانی روبرویشان ایستاده‌اند مرده‌اند. روزی صد بار در ذهن دیگران نیست و نابود می‌شویم.
ماه و مس
ماه و مس
مشاهده تمام رمان های حامد حبیبی
مجموعه‌ها