رمان خارجی - فرانسه

دورگردی

(La ronde et autres faits divers)

صدای آن‌ها را بالای سرش می‌شنود. از طریق جاده اصلی به قلمرو ارلموند وارد می‌شوند، از باغ‌ها با ایوان‌هایی که در آن‌جا تمشک‌های جنگلی و گربه‌های سرگردان زندگی می‌کنند، رد می‌شوند. آنا صدای چکمه‌هایشان را که روی بام‌های سیمانی و در راهروهای تئاتر متروک طنین‌انداز است، می‌شنود. به گربه‌هایی که فرار می‌کنند و به مارمولک‌هایی که در کنار شکاف‌ها بی‌حرکت‌اند و حلقشان تاپ تاپ می‌کند، فکر می‌کند. قلبش تندتر و شدیدتر می‌تپد و همین‌طور به این فکر می‌کند که قرار بود فرار کند و در پایین صخره در خرابه‌ها مخفی شود. اما از ترس این‌که کارگرها او را ببینند، جرات تکان خوردن ندارد. بعد در حالی که پاهایش را زیرش جمع کرده و دست‌هایش را در جیب‌های بادگیرش پنهان کرده است، خودش را تا آن‌جا که می‌تواند به انتهای شاه‌نشین می‌کشاند...

افراز
9789642435999
۱۳۹۶
۲۳۴ صفحه
۱۶۶ مشاهده
۰ نقل قول
ژان ماری گوستاو لوکلزیو
صفحه نویسنده ژان ماری گوستاو لوکلزیو
۱۶ رمان Jean-Marie Gustave Le Clézio, better known as J. M. G. Le Clézio (born 13 April 1940) is a Franco-Mauritian novelist. The author of over forty works, he was awarded the 1963 Prix Renaudot for his novel Le Procès-Verbal (The Interrogation) and the 2008 Nobel Prize in Literature.
دیگر رمان‌های ژان ماری گوستاو لوکلزیو
بیابان
بیابان لوکلزیو راوی دانای کل کلمات خود را زیر سوال می‌برد، در جوشش زبان خود که از حد می‌گذرد از خواننده ملتمسانه می‌خواهد در خلق اثر مشارکت کند و این اصلی در تفکرات لوکلزیو است، از نظر او خواننده به جامعه‌ای تعلق دارد که اثر را تولید می‌کند. پس زبان در عین حال عینی و ذهنی، واقع‌گرا یا جادویی او، خواننده ...
موندو
موندو
آفریقایی
آفریقایی مدت‌ها در رویاهایم، مادرم را سیاه‌پوست تصور می‌کردم. برای خود داستانی بافته بودم، تا از واقعیت پس از بازگشت از آفریقا فرار کنم، بازگشت به کشوری، به شهری، به شهری که هیچ آشنایی نداشتم، جایی که بدل شده بودم به بیگانه‌ای. پس از آن هنگامی که پدرم، در سن بازنشستگی به فرانسه آمد تا با ما زندگی کند، دریافتم که ...
موندو و داستان‌های دیگر
موندو و داستان‌های دیگر هیچ‌کس نمی‌توانست بگوید موندو از کجا آمده بود. روزی، به تصادف، بی‌آنکه کسی بفهمد، به شهر ما وارد شده و کم کم همه به وجودش خو گرفته بودند. پسرک ده ساله‌ای بود با صورتی گرد و آرام، با چشمانی زیبا، سیاه و کمی مورب. اما بیش از هر چیزی، موی او جلب توجه می‌کرد، مویی به رنگ خرمایی خاکسترگون که ...
ماهی طلایی
ماهی طلایی ضرب‌المثلی از سرخپوستان آزتکی می‌گوید: «اوه! ای ماهی کوچک طلایی، خیلی مواظب خودت باش! چون در این دنیا، چه فراوان قلاب‌ها و تورهایی که بر سر راهت گسترده‌اند.» داستانی که می‌خوانید ماجراهای یک ماهی طلایی آفریقای شمالی است. ماجراهای «لیلای» جوان که در شش سالگی او را دزدیده‌اند، شلاق زده‌اند و نیمه ناشنوا او را به شخصی به نام «لالااسما» ...
مشاهده تمام رمان های ژان ماری گوستاو لوکلزیو
مجموعه‌ها