رمان ایرانی

تاریک روشنا

"تاریک روشنا" نخستین داستان بلند ایرانی با بن‌مایه‌های معنوی - اسطوره‌ای‌ست که ماجرایش در آینده‌ای دور، به سال 3000 میلادی می‌گذرد؛ در کهکشانی دوردست، سیاره‌هایی ناشناخته و مردمانی دگرگون‌ شده و غریبه که شاید برآیندی از همین امروز ما باشند. «... و روشنا زمزمه می‌کند: نه من، نه تو و نه هیچ آدمیزاد دیگری، در بهترین نقطه ننشسته‌ایم. هر کس چنین ادعایی کند، شک نکن که خودخواه یا نادان است. تفکر رایج زمانه ما، رو به دیوار نشسته، پشت به حقیقت کرده، گوش‌هایش را بسته و خیال می‌کند که همه حقیقت همین است که او می‌بیند! اما سر همه حقیقت‌ها این است که تو بفهمی این جهان عظیم را چه کسی و چرا خلق کرده، این که بفهمی خودت از کجا آمده‌ای، چرا هستی و به کجا خواهی رفت...

موج
9789645834904
۱۳۹۶
۱۳۴ صفحه
۱۸۹ مشاهده
۰ نقل قول
آرمان آرین
صفحه نویسنده آرمان آرین
۲۴ رمان آرمان آرین زاده‌ی ۱۳۶۰ است. او با آفرینش اثر سه‌گانهٔ «پارسیان و من» به دنیای ادبیات شناسانده شد. پارسیان و من نام رمانی است در سه جلد که بیان‌کننده‌ی استوره، حماسه و تاریخ ایران است. جلد نخست این کتاب با نام پارسیان و من: کاخ اژدها بیان‌کننده‌ی داستان ضحاک ماردوش (آژی‌دهاک) است. جلد دوم با نام پارسیان و من: راز کوه پرنده بیان‌کننده‌ی پهلوانی‌های رستم و شرح هفت خوان او در قالب رمانی جذاب است و کتاب سوم هم با نام ...
دیگر رمان‌های آرمان آرین
گوشواره تلخ (مجموعه داستان‌های کوتاه)
گوشواره تلخ (مجموعه داستان‌های کوتاه) درون دل من پسر تنهایی زندگی می‌کند که نه می‌خواهد بزرگ شود و نه کوچک می‌ماند! او به وسعت تمام پسرانی‌ست که تا به حال در آن‌ها اندیشیده‌ام. گاه در سکوت، عمل می‌کند و گاه بیزار از تحرک، یکسره سخن می‌گوید. در این کتاب ما یکدیگر را روایت کرده‌ایم. من او را و او مرا.
حماسه سرآغاز (پتش خوارگر 1)
حماسه سرآغاز (پتش خوارگر 1) پاهای پسرک از وحشت قفل شده بودند و دست‌هایش می‌لرزیدند. اگر برمی‌خاست و به سوی درخت دیگری می‌دوید، غول بی‌تردید او را می‌دید و با دو قدم به او می‌رسید و اگر همان‌جا می‌ماند، غول چند ثانیه دیگر بالای سرش بود! در همین فکرها بود که ناگهان دو دست نیرومند، از فراز همان درخت، بر سرش فرود آمدند و پیش ...
بر بنیادهای هستی (پتش خوارگر 3)
بر بنیادهای هستی (پتش خوارگر 3) پیتون غرق در فکرهایش گام برداشت و زیر نور کم‌رمق ماه زمزمه کرد: «گفتی اسم آن پسرک چه بود؟» رزوان‌داد با آهسته‌ترین صدایی که از حلقوم خش‌دارش برمی‌آمد گفت: آراستی! اما فکر نکن که پیدا کردن و به چنگ آوردنش از دست آن گوی دیوانه آسان است. جادوگر جواب داد: «خوب حواست را جمع کن و به من بگو آیا ...
کابوس باغ سیاه
کابوس باغ سیاه از باغ، همیشه صدای کلاغ می‌آید. لانه‌هایش بالای درخت‌های خشکیده سپیدار است و گروه گروه، آن بالاها می‌چرخند. دیوار مستطیلی باغ ما، چهار ضلع گلی و بلند دارد، در بعضی جاها کمی ریخته و بدترکیب و سردستی، بازسازی شده و در برخی نقطه‌ها هنوز قطور و قبراق، ما را دربر گرفته است.
آینده کهن (روایت شب نخست)
آینده کهن (روایت شب نخست) چند پاره نور گداخته و مبهم دیگر نیز از پس نخل‌ها و آن سوتر از اعماق بیابان گذشتند و لحظه‌ای بعد به آن انجمن کوچک پیوستند...سرانجام وقتی هیبت‌شان تا آنجا که ممکن بود زیر نور ماه پدیدار شد، دیدم که آن‌ها موجوداتی کوتوله با تلالویی شبیه به تکه زغال‌های گداخته‌اند و چهره‌هایی مچاله و اندامی ناموزون دارند... سه گانه آینده کهن، ...
مشاهده تمام رمان های آرمان آرین
مجموعه‌ها