رمان خارجی - فرانسه

بینوایان 2 (2 جلدی)

(Les miserables)

ـ آیا ممکن است سرشت بشر به‌کلی دگرگون شود؟ ـ آیا ممکن است همان گونه که ستون فقرات بشر زیر سقفی کوتاه، درهم فشرده و خم می‌شود در آدمی نیز زیر بار فلاکت و فقر عیب پذیرد و به معلولیتی درمان‌ناپذیر دچار شود؟ ـ آیا در روح بشر عنصری الاهی وجود دارد که فساد نمی‌پذیرد؟ فشارهای اجتماعی و اخلاقی آدمی را به تباهی سوق می‌دهند. از نظر ویکتور هوگو، بی‌نوایی و بی‌اعتنایی انسان‌ها به یکدیگر و نظام سرکوبگر و بی‌رحم باعث میشوند تا انسان پاک‌نهاد به زشتکاری روی آورد. او بر این باور است که آموزش و پرورش و حفظ کرامت انسان‌ها تنها راه حل‌های جامعه برای دوری از زشتکاری‌اند. بینوایان نشان می‌دهد که بهترین راه برای تعالی انسان، گذشت و فداکاری است.

هرمس
9786004560191
۱۳۹۶
۹۲۴ صفحه
۲۵۶ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
ویکتور هوگو
صفحه نویسنده ویکتور هوگو
۲۰ رمان «ويكتور ماري هوگو» بزرگترين شاعر قرن نوزدهم فرانسه و شايد بزرگترين شاعر در عرصه ادبيات فرانسه و نيز داستان نويس، درام نويس و بنيانگذار مكتب رومانتيسم، در بيست و ششم فوريه 1802متولد شد. وي سومين پسر كاپيتان « ژوزف لئوپولد سيگيسبو هوگو» ( بعدها به مقام ژنرالي نائل آمد) و «سوني تره بوشه» بود. هوگو به شدت تحت نفوذ و تاثير مادر قرار داشت. مادر وي از سلطنت طلبان و از پيروان متعصب آزادي به شيوه ولتر بود و تنها ...
دیگر رمان‌های ویکتور هوگو
مردی که می‌خندد
مردی که می‌خندد مردی که می‌خندد، نام رمانی است از «ویکتور هوگو»، نویسنده و شاعر شهیر فرانسوی که در آوریل سال 1869 برای اولین بار در فرانسه انتشار یافت. «ویکتور هوگو» در قالب بیان داستان این کتاب که در اوائل قرن هیجدهم و در انگلستان روی می‌دهد، مسائل فلسفی و اطلاعات تاریخی بسیاری را مطرح می‌کند. لازم به ذکر است که این کتاب ...
شاهکارهای کوتاه (مجموعه 4 داستان)
شاهکارهای کوتاه (مجموعه 4 داستان) کلود در ظرف چند ماه به محیط زندان خو گرفت. گویی دیگر به فکر هیچ‌کس نبود. زیرا آرامش و صفای خاطری آمیخته به سنگینی و وقار که خاص اخلاق او بود روح منقلبش را در بر گرفت و بر همه خاطرات تلخ و شیرینش پرده کشید. تقریبا در ظرف همان مدت کلود تفوق و برتری مخصوصی نسبت به تمام هم‌زنجیران ...
مردی که می‌خندد
مردی که می‌خندد هنگام طوفان مخصوصا طوفان برف. شب و دریا در هم آمیخته و به شکل مه غلیظی در می‌آیند. کشتی در دنیایی مه‌آلود دستخوش گردباد، به هر طرف رانده می شد. بدون آنکه نقطه اتکا،‌ وسیله برگشتن از راه منحرف یا توقف داشته باشد،‌ در میان افق نامرئی و عقب سر تیره و تار پیش می‌رفت.
مردی که می‌خندد
مردی که می‌خندد کودک بر سر صخره بی حرکت ایستاد. به افق خیره شد. کسی را به کمک نطلبید. شکایتی هم نکرد. ضربت غیر منتظره بود ولی سخنی نگفت. در کشتی نیز به همان گونه سکوت برقرار شد. بین کودک و سرنشینان کشی کلمه‌ای هم به عنوان خداحافظی رد و بدل نشد. گوئی دو طرف توافق کرده‌اند بر سر صخره میخکوب سده و ...
مردی که می‌خندد
مردی که می‌خندد
مشاهده تمام رمان های ویکتور هوگو
مجموعه‌ها