رمان ایرانی

تاریکی است که می‌گذارد ببینیم. خودمان را ببینیم و این شتاب مهمل را؛ جلو زدن و ویراژ دادن میان دیگران، که همان اطوار تن است، منتها با ماشین، که شکل خوش‌اندام‌تر و کم‌تر صدمه‌پذیر تن‌مان است. همین‌قدر هم‌‌شناس‌‌ایم برای هم، که کمی آن سوتر از تاریکی خودمان، لحظه‌یی صورت محوی را از پشت شیشه کناری‌اش می‌بینیم که تا پنچره آن‌سومان می‌آید حالا نزدیک، نزدیک‌تر؛ عینکی است و سبیلو، با چشم‌هایی خیره به جلو که می‌گوید مصمم است، اما نیست.

چشمه
9786002296528
۱۳۹۶
۲۰۸ صفحه
۴۸۱ مشاهده
۰ نقل قول
حسین سناپور
صفحه نویسنده حسین سناپور
۹ رمان سناپور در سال ۱۳۳۹ در کرج به‌دنیا آمد. درس‌خواندهٔ رشتهٔ منابع طبیعی است اما از همان ابتدا به نوشتن و روزنامه‌نگاری روی آورد. در آغاز فعالیت داستان‌نویسی‌اش برای کودکان و نوجوانان می‌نوشت. پسران دهکده (۱۳۶۹) و افسانه و شب طولانی (۱۳۷۳) حاصل این دوران است. سپس به روزنامه‌نگاری روی آورد و در روزنامه همشهری و زن و حیات‌نو و چند نشریه دیگر شروع به همکاری کرد. مدتی هم بر کار گردآوری و چاپ داستان‌هاب مجلات گردون و کارنامه نظارت داشت. ...
دیگر رمان‌های حسین سناپور
با گارد باز
با گارد باز بیست داستان مجموعه‌ی "با گارد باز " حاوی تعدادی داستان خیلی کوتاه است. سر کشیدن به گوشه و کنار زندگی امروز و همین‌طو وقایع دهه‌های اخیر و حتی گاهی به زوایای دور تاریخی، تنوع موضوعی داستان‌ها را سبب شده است؛ از خلوت تنهایی درون یک شاعر تا شلوغ کاری سایه‌ها در خانه‌‌ی یک زن و خانواده‌اش، یا از قضای یک ...
سمت تاریک کلمات
سمت تاریک کلمات «بعضی‌مان یک مرتبه بیدار می‌شویم، بعضی آهسته، و بعضی هیچ‌وقت. اما اگر بیدار شویم، دیگر فکر و نظر دیگران هیچ تاثیری در حال‌مان ندارد. این‌که وقتی ما را می‌بینند چشمانشان برق بزند، یا برعکس، پره‌های دماغ‌شان با نفرت باز و بسته شود، هیچ اهمیتی ندارد. مهم فقط این است که خودمان جلو آینه که می‌ایستیم چه می‌بینیم. اگر نتوانیم جلو ...
ویران می‌آیی
ویران می‌آیی متولد 1339. شروع داستان‌نویسی و نوشتن نقد داستان و نقد فیلم و گاهی فیلم‌نامه‌های کوتاه از 1363. چاپ کردن این نوشته‌ها در نشریات مختلف در همین سال‌ها و تا سال‌ها بعد. از حدود سال 1372 تا هفت سال بعد روزنامه‌نگاری در بخش‌های ادب و هنر چهار روزنامه. اولین کتاب‌های چاپ شده، داستان‌های بلندی برای نوجوانان: پسران دهکده (1369، انتشارات سروش)، ...
لب بر تیغ
لب بر تیغ درخت‌ها و باد. خم و راست می‌شوند شاخه‌ها. تاب می‌خورند، پیچ می‌خورند و بر می‌گردند سرجاشان. سر پدرش داد زده بود. واقعا داد زده بود؟ چه‌طور این جوری شده بود؟ کی از توی دهان او آن‌طور داد زده بود. این دهان حالا مال کی بود؟ با این دهان نبود که به‌هم می‌خندیدند وقتی با هم می‌رفتند پارک؟ اگر مادر نمرده ...
مشاهده تمام رمان های حسین سناپور
مجموعه‌ها