رمان ایرانی

بی‌فکری

گاهی که بوزینه‌ها از خستگی به خواب می‌رفتند، ساقه علف‌هایی کمابیش زیبا و جالب از باغچه کوچک این زن و شوهر سر برمی‌آورد. قلب‌ها اندکی فرصت ابراز وجود پیدا می‌کردند. جملاتی از دهانشان می‌پرید که هر دو را به تعجب وامی‌داشت. آن‌ها حتی جمله "دوستت درام" را به یکدیگر گفته بودند و او به یادش می‌آورد که هر آنچه به زبانش می‌آمد از ته دلش بیرون آمده بود. یکبار هم به زنش گفته بود: "هیچ می‌دانی اگر تو نباشی من می‌میرم؟" اما افسوس که گوش‌های تیز بوزینه‌ها، حتی در خواب هم این جمله را شنید و هر دو را از جا پراند.

روزنه
9789643347475
۱۳۹۷
۱۵۶ صفحه
۱۰۲ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دیگر رمان‌های پرویز صمدی مقدم
چند خراش و 1 کبودی
چند خراش و 1 کبودی
شرم
شرم
عشق و جنگ
عشق و جنگ «انگار سرنوشت ما مردم به گونه‌ای شگفت‌آور به هم وابسته است»! این جمله در عین سادگی و شاید بی‌اهمیتی، سال‌هاست که در یادم مانده. شاید اهمیتش در این باشد که از میان بی‌نهایت کلامی که از دهانم خارج شده و از یادم رفته است، تنها این یکی، بی‌هیچ بهانه‌ای به خاطرم مانده یا شاید به سبب جوابی که در آن ...
مشاهده تمام رمان های پرویز صمدی مقدم
مجموعه‌ها