اعتقادهای راسخ ما هیچگاه پایه و اساس درستی ندارند، یک روز میخواهیم بمیریم، اما روز بعد میفهمیم تنها کاری که باید میکردیم این بود که چند پله پایین برویم و کلید برق را بزنیم تا همهچیز را روشنتر ببینیم... به هر حال این چهار نفر در آستانه تجربهای بودند که شاید میتوانست بهترین روزهای زندگیشان را رقم بزند... با هم همین و بس رمانی است درباره دشواریهای زندگی و بردباریهای آدمی، حکایت سازگاری و نیکنفسی آدمهایی که با وجود عمیقترین شکافهای شخصیتی، دست یاری به سوی هم دراز میکنند و محرم رازها و مرهم زخمهای یکدیگر میشوند...