رمان خارجی - فرانسه

با هم همین و بس

(Ensemble cest tout)

اعتقادهای راسخ ما هیچ‌گاه پایه و اساس درستی ندارند، یک روز می‌خواهیم بمیریم، اما روز بعد می‌فهمیم تنها کاری که باید می‌کردیم این بود که چند پله پایین برویم و کلید برق را بزنیم تا همه‌چیز را روشن‌تر ببینیم... به هر حال این چهار نفر در آستانه تجربه‌ای بودند که شاید می‌توانست بهترین روزهای زندگی‌شان را رقم بزند... با هم همین و بس رمانی است درباره دشواری‌های زندگی و بردباری‌های آدمی، حکایت سازگاری و نیک‌نفسی آدم‌هایی که با وجود عمیق‌ترین شکاف‌های شخصیتی، دست یاری به سوی هم دراز می‌کنند و محرم رازها و مرهم زخم‌های یکدیگر می‌شوند...

ماهی
9789642092192
۱۳۹۷
۶۰۸ صفحه
۹۶۰ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
آنا گاوالدا
صفحه نویسنده آنا گاوالدا
۲۳ رمان آناگاوالدا نویسنده ی موفق فرانسوی است، که از همان دوران کودکی اش شاهد فرسایش عشق در روابط زناشویی بوده است. دخترک نوجوانی بود که والدینش از یکدیگر جدا شدند. در نوجوانی کار می کرد کارهایی از قبیل پیشخدمتی، فروشندگی،بازاریابی آزانس املاک،صندقداری و گل آرایی . و همان جا بود که آموخت: ((زندگی را آموختم.دسته گل های کوچک برای همسران و دسته گل های بزرگ برای معشوقه ها...)). در 22 سالگی با یک دامپزشک فرانسوی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو فرزند ...
دیگر رمان‌های آنا گاوالدا
زندگی بهتر (مجموعه 2 داستان) مجموعه داستان
زندگی بهتر (مجموعه 2 داستان) مجموعه داستان در این کتاب گاوالدا ما را درگیر دو جوانی می‌کند که خوشبخت نیستند و تصمیم می‌گیرند همه چیز را تغییر دهند. « ماتیلد» و «یان» ترجیح می‌دهند اشتباه کنند تا این که هرگز زندگی نکنند. در طی داستان شخصیت‌ها تردید می‌کنند، می‌‌ایستند و دوباره آغاز می‌کنند و در می‌یابند که زندگی همین است و اگر روزی زندگی طمعش را از ...
مجموعه داستان‌های آنا گاوالدا
مجموعه داستان‌های آنا گاوالدا زبان فارسی ...
دوستش داشتم
دوستش داشتم «چی گفتی؟» «گفتم با خودم می‌برمشان. بهتر است کمی از این‌جا دور باشند..» مادر شوهرم پرسید: «کی؟» «همین حالا» «حالا؟ الان منطقی فکر نمی‌کنی...» «چرا، کاملا منطقی هستم.» «چی می‌گی؟ ساعت نزدیک یازده است! پی‌یر، تو...» «سوزان، روی صحبتم با کلوئه است. گلوئه به من گوش کن. دلم می‌خواد شما را از این‌جا ببرم. موافقی؟» من چیزی نمی‌گویم. «به نظرت ...
بازی دوستانه
بازی دوستانه او همیشه خود را به دور از جمعیت نگه می‌داشت... آنجا، به دور از نرده‌ها، دور از دسترس ما، با نگاهی تب‌دار و دست به سینه، حتی بیشتر از دست به سینه، با دست‌های بسته، قفل شده در هم، گویی سردش بود یا دردی در شکم حس می‌کرد. انگار به خودش می‌چسبید تا نیفتد. او با همه ما روبه‌رو می‌شد، ...
دلم می‌خواهد گاهی در زندگی اشتباه کنم
دلم می‌خواهد گاهی در زندگی اشتباه کنم سه نام، سه داستان و سه جوان امروزی که ترجیح می‌دهند در زندگی اشتباه کنند تا این که اصلا زندگی نکنند. این سه رمان کوتاه، پیش از این در دو کتاب «بیلی» و «زندگی‌های بهتر» از سوی ناشر فرانسوی منتشر شده بود ولی از آن‌جا که هر سه از لحاظ محتوایی و سبک داستانی پیوندهایی دارند، آنا گاوالدا و ناشر ...
مشاهده تمام رمان های آنا گاوالدا
مجموعه‌ها