مجموعه داستان ایرانی

درون تو طلاست

با صدای: کامبیز خلیلی «شبی، برف فراوانی آمد و همه ‌جا را سفیدپوش کرد. دو پسر کوچک با هم شرط بستند که از روی یک خط صاف، از راهی عبور کنند که به مدرسه می‌رسید. یکی از آنان گفت: «کار ساده‌ای است!»، بعد به زیر پای خود نگریست که با دقت گام بردارد. پس از پیمودن نیمی از مسافت، سر خود را بلند کرد تا به رد پاهای خود نگاه کند. متوجه شد که به صورت زیگ ‌زاگ قدم برداشته است. دوستش را صدا زد و گفت: « سعی کن که این کار را بهتر از من انجام دهی!» پسرک فریاد زد: «کار ساده‌ای است!»، بعد سر خود را بالا گرفت، به در مدرسه چشم دوخت و به طرف هدف خود رفت. رد پای او کاملا صاف بود» مدت زمان: 4 ساعت قالب‌بندی: mp3 Audiobook

9789648009026
۱۳۹۷
۰ صفحه
۹۶ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مسعود لعلی
چوپان دروغگوی زندگی خویشتنیم
چوپان دروغگوی زندگی خویشتنیم نویسنده در این کتاب تلاش کرده است که نشان دهد احساس ناتوانی دلیل بر ناتوانی نیست. همه انسان‌ها پتانسیل خوشبخت شدن دارند. علت بی‌اعتمادی به خود صرفا نبود ادله کافی برای اثبات کفایت و صلاحیت است. شما موجودی نامحدودید اما با باورهای برآمده از تجربیات زندگی گذشته محدود می‌شوید. روش‌هایی را نشان داده است تا به واسطه آن ذهنیت خود ...
افتاده باش اما نه از دماغ فیل
افتاده باش اما نه از دماغ فیل مرد فقیری بود که همسرش کره می‌ساخت. آن زن کره‌ها را به صورت دایره‌های یک کیلویی آماده می‌کرد. مرد کره‌ها را به یکی از بقالی‌های شهر می‌فروخت و با پولی که به دست می‌آورد، مایحتاج خانه را می‌خرید. روزی مرد بقال به وزن کره‌ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. وزن هر کره 900 گرم بود. او ...
از موج تا اوج (65 داستان هوش معنوی و حکایات عرفانی)
از موج تا اوج (65 داستان هوش معنوی و حکایات عرفانی) یک روز علامه جعفری سوار تاکسی شده بودند در مسیر راه نفس عمیقی میکشه و از ته دل می‌گه: ای خدای من!! راننده تاکسی با اعتراض میگه یه جوری میگی ای خدای من که انگار فقط خدای شماست. ایشان در جواب فوراً دو بیت از سعدی می‌خواند چنان لطف شامل هر تن است که هر بنده گوید خدای من است چنان کار هرکس ...
از ترسیدن نترسید
از ترسیدن نترسید بهترین راه‌ها را برگزینید. خانواده‌ای که به محیط جدیدی اسباب‌کشی کرده بودند، روزی صبح دیر از خواب بیدار شدند و در نتیجه کودک شش ساله آنها نتوانست به اتوبوس مدرسه برسد. پدرش با اینکه کار داشت، گفت که دخترش اگر بتواند راه را نشان بدهد او را به مدرسه خواهد رساند. دختر به راهنمایی پدرش پرداخت. بعد از بیست دقیقه رانندگی ...
پیام‌هایی از ملکوت
پیام‌هایی از ملکوت مردی در خانه‌ای که دچار حریق شده بود، خوابیده بود. امدادگران تلاش کردند، او را از طریق پنجره خارج کنند اما مقدور نبود. سعی کردند، او را از در به بیرون ببرند، باز هم ممکن نشد. چون او بسیار تنومند و سنگین بود. زمانی که همه مستاصل شده بودند، بالاخره یک نفر پیشنهاد کرد: او را بیدار کنید، خودش بیرون می‌رود! والش: ...
مشاهده تمام رمان های مسعود لعلی
مجموعه‌ها