رمان ایرانی

فوران

-

هیلا
9786005639940
۲۸۸ صفحه
۸۴ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های قباد آذرآیین
چه سینما رفتنی داشتی یدو
چه سینما رفتنی داشتی یدو سامان گفت گوزن یه حیوونیه که همیشه خدا در حال فراره. آخرش‌م همو شاخای عجیب غریب خودش گیرش می‌ندازن... من فیلمه دیدم... آرتیسته‌ی فیلمه هم مثل گوزن داریم در حال فراره... با مو و سامان دس دادی. چه می‌دونستم همو دیدار آخرمونه... چه می‌دونستم دیدار بعدیمون می‌افته به قیامت... داشتی از در دکون می‌زدی بیرون که صبر اومد... گفتم ای هم ...
من مهتاب صبوری
من مهتاب صبوری ماجرای رمان «من... مهتاب صبوری» با نگاهی به زندگی واقعی یکی از آشنایان قلمی شده است. می‌خواستم بگویم دردهای زنان پیرامون ما در چارچوب خانه و آشپزخانه و درگیری با شوهر خلاصه نمی‌شود... می‌خواستم بگویم زن جامعه ما منفعل نیست... به قیم و سرپرست و آقابالاسر نیاز ندارد. خودش می‌تواند نان‌آور، پویا و کاری باشد. پایش بیفتد حتا همان به ...
عقرب‌ها را زنده بگیر
عقرب‌ها را زنده بگیر قباد آذرآیین: متولد 1337 مسجد سلیمان نخستین داستانم به نام باران در سال 1345 در نشریه بازار چاپ رشت منتشر شد و پس از آن داستان‌های بسیاری در نشریات ادبی آن دوران مثل خوشه، فردوسی، نگین، آیندگان و ... منتشر کردم. در سال 1357 نخستین کتابم به نام سیری در آن سوی پل را برای نوجوانان به چاپ رساندم. کتاب بعدی من ...
داستان من نوشته شد
داستان من نوشته شد وقتی راننده رستم صولت وانت‌بار، کارتن‌های سنگین پر از کتاب را از جاباری وانت جلوی کتاب‌فروشی پیاده می‌کند، نگاهم می‌افتد به نوشته روی شیشه کتاب‌فروشی و توی دلم تلخ می‌خندم: «کتاب‌خانه شخصی شما را خریداریم.»
مشاهده تمام رمان های قباد آذرآیین
مجموعه‌ها