۲۳ رمان
سیامک گلشیری در بیستودوم مردادماه سال ۱۳۴۷ در اصفهان متولد شد. تحصیلاتش را تا سطح کارشناسی ارشد زبان و ادبیات آلمانی ادامه داده. فعالیت ادبیاش را به طور جدی از سال ۱۳۷۱ آغاز کرد. سیامک، پسر احمد گلشیری، مترجم و برادرزاده هوشنگ گلشیری، داستاننویس فقید است.
جنگل ابر
نویسنده در تلاش برای یافتن اشکان اربابی، سر از خانهی مخوفی درمیآورد که در آن زنی مرموز زندگی میکند.
زن هر آنچه را که نویسنده مدتهاست به دنبال آن بوده، برایش باز میگوید، ماجرای غمانگیز و هولناکی را که سالها پیش در جنگل ابر رخ داده و هرگز زن را رها نکرده است.
خفاش شب
راه افتاد طرف عقب ماشین. چشمش به زن لاغراندام افتاد که در طرف خودش را باز کرده بود. شنید که داشتند با هم حرف میزدند. در صندوق عقب را باز کرد. کفپوش سیاه رنگ را بالا زد. دستش را برد زیر آن و کنار تایر زاپاس را دست کشید. دستش به جسم سردی خورد. انگشتها را خیلی آهسته از تیغه ...
شاهزاده سنگی و چند داستان دیگر (زیباترین داستانهای 1001 شب 1)
«هفتصد سال اولی که در این خمره بودم، با خودم عهد کردم هرکس مرا آزاد کند، او را از مال دنیا بینیاز کنم، اما هیچکس مرا آزاد نکرد. در هفتصد سال دوم با خودم گفتم که هرکس مرا از این خمره بیرون بیاورد، او را صاحب تمام گنجهای زمین میکنم. اما باز این اتفاق نیفتاد. در طول چهارصد سال بعد ...
مهمانی تلخ
زبان روان، لحن طبیعی و مناسب، گفت و گوهای زنده و خوندار، فضاسازی خوب و مخصوصا پرهیز از دام صنعت فروشی و "تکنیک زدگی"های مرسوم، همراه با جذابیت کافی در ماجرا که باعث میشود خواننده، داستان را با لذت بخواند. مهمانی تلخ را شیرین کرده است.
مهمانی تلخ یک رمان بازیوار از سرنوشت آدمهایی است که خواسته و ناخواسته خود و ...
اسب پرنده و چند داستان دیگر (زیباترین داستانهای 1001 شب 3)
ملکه زیر لب چیزی گفت و دستهایش را از هم باز کرد. ناگهان قامتش به اندازهی کوهی بلند شد، دستهایش به بالهای سیاه بزرگی تبدیل شدند و سرش به شکل اژدهایی درآمد. بدرباسم بیدرنگ برگشت و شروع کرد به دویدن. از شهر خارج شد. داشت با تمام قدرت در بیابان میدوید که احساس کرد صدای بالهای اژدها را میشنود. چند ...