رمان نوجوان

ملاقات با خون‌آشام

خانه‌ی اشباح را دیدم، درست همان‌طوری بود که دراکولا وصفش را در تهران، کوچه‌ی اشباح گفته بود. خیره شده بودم به درخت‌های بلند توی حیاط و پنجره‌های تاریک... یک دفعه متوجه جسم سردی شدم که روی شانه‌ام قرار گرفت... دراکولا آهسته گفت «خیلی وقته که این جا دیگه خونه‌ی من هم هست» ملاقات با خون‌آشام جلد دوم از مجموعه رمان‌های ایرانی خون‌آشام است که با موضوع وحشت برای نوجوانان منتشر می‌شوند. جلد اول با نام تهران، کوچه‌ی اشباح، تجدید چاپ شده است.

افق
9789643696955
۱۳۹۱
۱۲۰ صفحه
۵۱۳ مشاهده
۰ نقل قول
سیامک گل‌شیری
صفحه نویسنده سیامک گل‌شیری
۲۳ رمان سیامک گلشیری در بیست‌ودوم مردادماه سال ۱۳۴۷ در اصفهان متولد شد. تحصیلاتش را تا سطح کارشناسی ارشد زبان و ادبیات آلمانی ادامه داده. فعالیت ادبی‌اش را به طور جدی از سال ۱۳۷۱ آغاز کرد.
سیامک، پسر احمد گلشیری، مترجم و برادرزاده هوشنگ گلشیری، داستان‌نویس فقید است.
دیگر رمان‌های سیامک گل‌شیری
خانه‌ای در تاریکی
خانه‌ای در تاریکی خیلی وقت پیش‌ها کنار یه جنگل، تو یه خونه خیلی بزرگ، یه خونواده زندگی می‌کردن. یه شب یه اتفاقی می‌افته، یه اتفاقی که زندگی اون آدم‌ها رو عوض می‌کنه. طرف‌های نیمه‌شب، وقتی همه‌شون خواب بوده‌ن، یهو صدای زنگ در خونه بلند می‌شه. از پشت در صدای یه دختری رو می‌شنون که خواهش می‌کنه درو باز کنن... دختره تعریف می‌کنه که ...
جنگل ابر
جنگل ابر نویسنده در تلاش برای یافتن اشکان اربابی، سر از خانه‌ی مخوفی درمی‌آورد که در آن زنی مرموز زندگی می‌کند. زن هر آنچه را که نویسنده مدت‌هاست به دنبال آن بوده، برایش باز می‌گوید، ماجرای غم‌انگیز و هولناکی را که سال‌ها پیش در جنگل ابر رخ داده و هرگز زن را رها نکرده است.
کابوس
کابوس خیلی وقته خفه خون گرفته‌م و صدام درنیومده. الان یواش یواش داره می‌شه شیش ماه. باورت می‌شه. اگه هیچی نگم دق می‌کنم. می‌ترکم. منفجر می‌شم. دلم می‌خواد هر چی تو دل‌مه برات بریزم بیرون. خودت که می‌دونی، من آدمی نبودم که چیزی رو تو دلم نگه دارم. هر چیزی رو هر جا می‌گم. حتی بعضی چیزها درباره زندگی خصوصی‌مو که ...
شب طولانی
شب طولانی
خفاش شب
خفاش شب راه افتاد طرف عقب ماشین. چشمش به زن لاغراندام افتاد که در طرف خودش را باز کرده بود. شنید که داشتند با هم حرف می‌زدند. در صندوق عقب را باز کرد. کف‌پوش سیاه رنگ را بالا زد. دستش را برد زیر آن و کنار تایر زاپاس را دست کشید. دستش به جسم سردی خورد. انگشت‌ها را خیلی آهسته از تیغه ...
مشاهده تمام رمان های سیامک گل‌شیری
مجموعه‌ها