دست کم وقتی کنارش بودم، میتوانستم به چیزی غیر از او فکر کنم، به چیزهای مطمئن و قدیمی، و به این ترتیب کم کمک، مثل کسی که به قعر و اعماق چیزی فرو میرود، دیگر میتوانستم به هیچچیز فکر نکنم. و میدانستم تاوان دوری از او از دست دادن این آزادی است، آزادی برای این که به هیچ چیز فکر نکنم. عشق محور اصلی «عشق اول و دیگر نوشتهها» ی بکت است؛ تقابل بیان و عدم بیان ـ و نه بیانپذیری ـ و ارتباطش با درد که در آثار بکت حضوری فراگستر دارد.