بزرگترین بدبختی آدمی این است که در برابر ستم، جرات طغیان را از دست بدهد.
جان کلام زندگی اینجاست که طغیان بر صد بیدادگری دوام یابد.
لحظهای که انسان ستم را به آسانی تحمل کند، شومترین دوره حیاتش آغاز میگردد.
۱۸ رمان
برشت سرودن شعرهایش را در ۱۵سالگی و پیش از نمایشنامهنویسی آغاز کرد. نخستین سرودههایش را بین سالهای ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۷ سرود و آنها را در نشریات محلی منتشر کرد. در سال ۱۹۱۸، هنگامی که به خدمت سربازی اعزام شد، افزون بر کار در بیمارستان نظامی پشت جبهه، سرودههایش را همراه با نواختن گیتار برای سربازان میخواند و آنها را مجذوب نوای گرم و سرود دلنشین خود میکرد.
شعرهای نمایشی برشت را از مهمترین آثار او دانستهاند. اینها شعرهایی هستند که به ...
سقراط مجروح
(سقراط مجروح) داستان سقراط، فیلسوف یونانی است که به عنوان سرباز در جنگ دلیون با ایران شرکت میکند. در پای سقراط خاری فرو میرود و این باعث پیروزی جنگ به فرماندهی آلکیسبادیس میشود. سقراط مخالف جنگ بوده، اما قهرمان جنگی لقب میگیرد و از او تقدیر میشود.
(سقراط مجروح) داستان شجاعت است، شجاعت اخلاقی.
برتولت برشت این داستان را در 1929، وقتی ...
آدم آدم است بچه فیل استنطاق لوکولوس
برتولت برشت استاد دیالکتیک بود. در کنار نظریه وحدت تضادهها، دگرگونی مداوم در تفکر دیالکتیکی بیش از همه به نظر او ثمر بخش میرسید، تا بدان درجه اصطلاح تئاتر حماسی را که در گذشته انتخاب کرده بود، در سالهای آخر عمر چنانکه از یادداشتی که بر ((دیالکتیک در تئاتر)) نوشته است بر میآید زیاد از حد متوجه شکل ظاهری تئاتر ...
مرگ چزاره مالاتستا
چزاره مالاتستا هنوز چهاردهساله نبود که بر کرسی حکمرانی شهر کازرتا نشست، و مورخان اهل کامپانیا ثبت کردهاند در هفدهسالگی برادرش را -که دو سال کوچکتر از خودش بود- به قتل رساند. طی دو دهه بعد پیوسته با تهور و ذکاوت بر شهرت و دارایی خویش میافزود و نامش حتا در دل آنان که دوستش میداشتند رعب و وحشت میآفرید- ...
گفتگوی فراریان
«خشونت» در همان حال که پیرامون خود را نومیدانه مینگریست. از بخت بد، از صحنه به پایین لغزید، و با خشم چندان پا بر زمین کوفت که سوراخی پدید آمد. و بدینسان بر خود حاکم شد. پس از آن «نفرت از آموزش» بر صحنه آمد، و در حالیکه کف به دهان آورده بود، سوگند خورد که بار گناه «دانش» را ...
داستانهای آقای کوینر
استاد فلسفهای نزد آقای کوینر آمد و از دانایی خود تعریف کرد. آقای کوینر پس از کمی مکث گفت: «تو همه چیزت باعث زحمت است: نشستنت، حرف زدنت و فکر کردنت.»
استاد فلسفه عصبانی شد و گفت:
«درباره خودم نمیخواستم چیزی بدانم بلکه درباره محتوای آنچه که گفتم.»
آقای کوینر گفت: «حرفات محتوایی نداشت. تو را میبینم که کورمال راه میروی ولی آنگونه ...