رمان خارجی - فرانسه

خاطرات خفته

(Souvenirs dormants)

وقتی کتاب‌های مودیانو، برنده نوبل ادبیات را می‌خوانید، احساس می‌کنید نویسنده خواب‌هایش را برای‌تان باز می‌گوید. رمان خاطرات خفته آخرین اثر مودیانو بیش از باقی آثارش از این ویژگی برخوردار است. در این رمان موجز و کم‌نظیر مودیانو به بازخوانی و یادآوری خاطرات دهه بیست زندگی‌اش می‌پردازد. خاطرات جوانی گریزپا و تشنه‌ دانستن که در خیابان‌ها و کافه‌های پاریس سرگردان حقیقت است. در رمان خاطرات خفته با متنی پرآشوب و بدیع روبه‌رو هستید، از همان جمله‌های اول همراه با دلهره وسوسه می‌شوید که مودیانو را در سفرش به درون خود و به گذشته گام به گام دنبال کنید، همانا سفری در دل خطرها، سرخوشی‌ها، دل‌بستن‌ها، گریختن‌ها و نیز فراموشی. این‌چنین است که مودیانو شما را به دنیای سیاه و سفید خاطراتی می‌برد که واقعیت را برهنه و بسنده اما با سایه‌روشن‌هایی ملایم به نقش می‌کشند.

قطره
9786001199912
۱۳۹۷
۱۰۰ صفحه
۱۷۸ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
پاتریک مودیانو
صفحه نویسنده پاتریک مودیانو
۱۱ رمان Patrick Modiano is a French language novelist and winner of the 2014 Nobel Prize in Literature.

He is a winner of the Grand prix du roman de l'Académie française in 1972, the Prix Goncourt in 1978 for his novel Rue des boutiques obscures and of the Nobel Prize in Literature in 2014.

Modiano's parents met in occupied Paris during World War II and began their relationship in semi-clandestinity. Modiano's childhood took place in a unique atmosphere: between the ...
دیگر رمان‌های پاتریک مودیانو
چمن شب‌ها
چمن شب‌ها از وقتی شروع به نوشتن این صفحات کرده‌ام به خود می‌گویم بی تردید راهی برای مبارزه با فراموشی وجود دارد. و آن این است که به مناطقی از پاریس بروید که سی، چهل سال است به آن‌جا بازنگشته‌اید و بعدازظهری را آن‌جا سپری کنید مثل اینکه در حال دیدبانی و مراقبت هستید. شاید زنان و مردانی که از خودتان می‌پرسید ...
رختکن کودکی
رختکن کودکی وقتی او را دیدم، کنار نرده پر نقش و نگاری نشسته بودم که کافه را از سالن بیلیارد جدا می‌کند، نتوانستم بلافاصله خطوط چهر‌ه‌اش را تشخیص بدهم. بیرون، نور خورشید به حدی شدید است که آدم هنگام وارد شدن به کافه چشمش سیاهی می‌رود. لکه روشن کیف دستی طلایی رنگش، بازوهای برهنه و صورتش که از سایه بیرون آمده است؛ ...
ورای فراموشی
ورای فراموشی «آدم می‌توانست ساعت‌ها در ان تراس گفتگو کند. کلماتی پوچ و جملاتی تو خالی، انگار من و او عمرمان را کرده بودیم، وقت اضافه هم گرفته بودیم و دیگر حتی نمی‌توانستیم به گذشته اشاره کوچکی هم بکنیم. او با نقشش کاملا کنار آمده بود. سرزنشش نمی‌کردم: من هم هر چه پیشتر می‌رفتم، هر آن چه را که در زندگی ام ...
میدان اتوال
میدان اتوال افسر آلمانی شتابان می‌پرسد: آقا ببخشید میدان اتوال کجاست؟‌ مرد جوان سمت راست قلبش را نشان می‌دهد... ...میدان اتوال زمانی که کتاب بسته شد درست در مرکز پایتخت درد ثبت نمی‌شود...
من پاتریک مودیانو هستم
من پاتریک مودیانو هستم به غیر از برادرم رودی و مرگش هیچ یک از آنچه اینجا برایتان تعریف می کنم مرا عمیقاً تحت تأثیر قرار نمی دهد. برای من نوشتن این صفحات درست مثل این است که برداشتم را از موضوعی تعریف کنم یا خلاصه داستانی را بنویسم. داستانی مصور، تا با این زندگی که زندگی من نیست تسویه حساب کرده باشم. همه چیز ...
مشاهده تمام رمان های پاتریک مودیانو
مجموعه‌ها