مراقب آرزوهایت باش: وقتی من و برادرم جونا به کمک آینه جادوییمان به داستان علاءالدین سفر میکنیم کلی هیجان زدهایم. توی این قصه چراغ جادو میتواند آرزوهایمان را برآورده کند، اما غولی که ما میبینیم اصلا آن طوری که توقع داریم نیست و بهمان کمک نمیکند. اگر آرزوهای علاءالدین برآورده نشوند، او نمیتواند با شاهزاده خانم عروسی کند و تا آخر عمر در کنارش به خوبی و خوشی زندگی کند. حالا ما باید این کارها را بکنیم: از یک غار طلسم شده فرار کنیم. چهل تا صندوق پر از جواهرت پیدا کنیم. یک رژه برگزار کنیم. یاد بگیریم که با قالیچه پرنده پرواز کنیم. وگرنه دیگر نمیتوانیم آرزو کنیم و... هیچوقت به خانه برنمیگردیم.