ادبیات نوجوان

علاء‌الدین (قصه‌ها عوض می‌شوند 9)

مراقب آرزوهایت باش: وقتی من و برادرم جونا به کمک آینه جادویی‌مان به داستان علاء‌الدین سفر می‌کنیم کلی هیجان زده‌ایم. توی این قصه چراغ جادو می‌تواند آرزوهایمان را برآورده کند، اما غولی که ما می‌بینیم اصلا آن طوری که توقع داریم نیست و بهمان کمک نمی‌کند. اگر آرزوهای علاء‌الدین برآورده نشوند، او نمی‌تواند با شاهزاده خانم عروسی کند و تا آخر عمر در کنارش به خوبی و خوشی زندگی کند. حالا ما باید این کارها را بکنیم: از یک غار طلسم شده فرار کنیم. چهل تا صندوق پر از جواهرت پیدا کنیم. یک رژه برگزار کنیم. یاد بگیریم که با قالیچه پرنده پرواز کنیم. وگرنه دیگر نمی‌توانیم آرزو کنیم و... هیچ‌وقت به خانه برنمی‌گردیم.

سارا فرازی
پرتقال
9786004621618
۱۳۹۷
۱۳۶ صفحه
۴۳ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های سارا ملانسکی
دیو و دلبر (قصه‌ها عوض می‌شوند 7)
دیو و دلبر (قصه‌ها عوض می‌شوند 7) دلبر ما واقعا دلبر است! از وقتی که آینه جادویی خاطرات برادرم جونا را پاک کرده، او باورش نمی‌شود که ما چند بار به داستان‌های مختلف سفر کرده‌ایم. برای همین آینه ما را می‌بلعد و با خودش به سرزمین قصه‌ها می‌برد، نفس راحتی می‌کشم. این بار ما به داستان دیو و دلبر می‌رویم. هورا! یا شاید هم نه هورا! چون تا وقتی جونا یک ...
شاهزاده قورباغه (قصه‌ها عوض می‌شوند 8)
شاهزاده قورباغه (قصه‌ها عوض می‌شوند 8) قورباغه را به دیوار بکوب! من و برادرم جونا امشب فقط می‌خواهیم با آینه جادویی حرف بزنیم. هیچ هم قرار نیست نقشه رفتن به سرزمین افسانه‌ها را بکشیم. قول می‌دهم. البته آخر سر از آن طرف آینه سر در می‌آوریم. این بار داستان شاهزاده قورباغه منتظر ماست. شاهزاده خانمی که قرار است قورباغه بیچاره را به شاهزاده خوشتیپی تبدیل کند، حسابی بی‌ادب ...
ملکه برفی (قصه‌ها عوض می‌شوند6)
ملکه برفی (قصه‌ها عوض می‌شوند6) افسانه‌ها یخ می‌زنند.. با اینکه من و برادرم تصمیم گرفته بودیم بیخیال آینه‌ی جادویی بشویم، گربه‌ی کوچکمان نقشه دیگری داشت. او پرید توی آینه و ما چاره‌ای نداشتیم جز اینکه دنبالش برویم. وقتی به جمهوری کولاک رسیدیم، فهمیدیم که احتمالا به قضیه ملکه‌ی برفی آمده‌ایم. جالب اینجاست که این قصه اصلا شبیه فیلمش نیست. ملکه برفی واقعا بدجنس است و گربه ...
هانسل و گرتل (قصه‌ها عوض می‌شوند 10)
هانسل و گرتل (قصه‌ها عوض می‌شوند 10) چگونه از شیرینی‌جات متنفر بشویم؟! به‌به! آینه‌ی جادویی‌مان من و برادرم جونا را به داستان هانسل و گرتل برده است. اگر شانس بیاوریم می‌توانیم قسمتی از خانه‌ی شکلاتی را هم بچشیم ولی راستش ما فکر نمی‌کردیم گیر بیفتیم. هانسل و گرتل واقعی فرار کرده‌اند و من و جونا گیر جادوگری افتاده‌ایم که دوست دارد با بچه‌ها غذا درست کند و آن‌ها ...
مشاهده تمام رمان های سارا ملانسکی
مجموعه‌ها