رمان خارجی - فرانسه

مادام مینگ و 10 بچه نداشته‌اش

(Les dix enfants que madame Ming n1a jamais eus)

بین این جمعیت چینی‌های نیامده در دنیا بی‌شک می‌شد آدم‌هایی باهوش پیدا کرد؛ موتزارت جدید، انیشتن بعدی، پاستور آینده؛ آن‌هایی که نبوغ‌شان می‌توانست بشریت را به طور کامل تغییر بدهد...

9786008460824
۹۶ صفحه
۹۲ مشاهده
۰ نقل قول
اریک امانوئل اشمیت
صفحه نویسنده اریک امانوئل اشمیت
۵۲ رمان اریک امانوئل اشمیت نویسنده، نمایش‌نامه‌نویس و فیلسوف فرانسوی است. نوشته‌های او به ۴۳ زبان دنیا منتشر شده و نمایشنامه‌های او در بیش از ۵۰ کشور روی صحنه رفته‌است. چندین جایزه تئاتر مولیر فرانسه، جایزه بهترین مجموعه داستان گنکور، جایزه آکادمی بالزاک همراه بسیاری از جوایز فرانسوی و خارجی از جوایز اهداشده به اشمیت است. نمایشنامه‌هایی از او نظیر «خرده جنایت‌های زناشویی» و «مهمانسرای دو دنیا» و آثاری از مجموعه داستان «گل‌های معرفت» مانند «میلارپا»، «ابراهیم آقا و گل‌های قرآن»، «اسکار و خانم ...
دیگر رمان‌های اریک امانوئل اشمیت
اسکار و خانم صورتی
اسکار و خانم صورتی من اسکارم، ده سالمه، تو خونه گربه و سگ رو آتیش زدم «فکر کنم حتی ماهی گلی هم کباب کرده باشم!» اولین باره که برات نامه می‌نویسم چون تا حالا به خاطر درس‌هام وقت نداشتم. باید همین اول بهت بگم که من حالم از نوشتن به هم می‌خوره، وقتی که دیگه واقعا مجبور باشم می‌نویسم؛ چون نوشتن یه چیز الکیه، یه ...
خرده جنایت‌های زناشویی
خرده جنایت‌های زناشویی شاید برای بسیاری از افراد دانستن این نکته جالب باشد که شاید عامل مهم‌تری از عدم تفاهم برای ایجاد مشکل در زندگی زناشویی وجود داشته باشد و آن عدم تعادل است. به این معنا که عشق و علاقه افراطی هم می‌تواند زمینه‌ساز شکل‌گیری تهدیدات جدی و به دنبال آن عواقب خطرناکی برای زندگی مشترک شود. سوءبرداشت‌ها سوءظن‌ها را برمی‌انگیزد و ...
عشق لرزه
عشق لرزه چگونه در یک چشم به هم زدن احساسات دگرگون می‌شود، نفرت جای عشق را می‌گیرد و بنای آرزوها درهم می‌ریزد؟ هنگامی که احساس شخصی دگرگون می‌شود، زندگی سایر شخصیت‌ها نیز دچار زلزله و آتشفشان می‌شود. اریک امانوئل اشمیت در این نمایش‌نامه بار دیگر به تحلیل احساسات و روابط انسان‌ها می‌پردازد و با قلم شیرینش ما را به تفکر و تحسین ...
سگ
سگ وقتی به او نزدیک شدم و بیش از یک متر از او فاصله نداشتم زوزه‌ای تیز سر داد و می‌کوشید که پوزه‌اش را از لای سیم‌های خاردار به من برساند. من به سمت او خم شده بودم و گرمی نفس و رطوبت نوک پوزه‌اش را بر کف دستم حس می‌کردم. دستم را می‌بوسید. آن‌وقت نوبت من بود که با او ...
گل‌های معرفت
گل‌های معرفت خدای عزیز! پسرک مرد. من هم‌چنان به همدمی و سرگرم کردن اطفال بیمار خواهم پرداخت. اما برای هیچ کس مامی روز نخواهم بود. فقط اسکار بود که مرا مامی‌رز می‌دانست. شمعی بود که امروز صبح خاموش شد. در نیم ساعتی که پدر و مادرش و من رفته بودیم قهوه‌ای بخوریم. او در غیبت ما مرد و من گمان می‌کنم که در انتظار همین ...
مشاهده تمام رمان های اریک امانوئل اشمیت
مجموعه‌ها