رمان ایرانی

دندان گرگ

«به تو چه زنیکه من کیم؟ شماره تلفنو بده وگرنه میام در خونه‌ات به زور ازت می‌گیرم.» من هم خوب جلوش در اومدم و گفتم:«هیچ غلطی نمی‌تونی بکنی، هر کاری می‌خوای بکن. منو می‌ترسونی مردیکه.»

اشاره
9786229523315
۲۰۸ صفحه
۹۶ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
صفحه نویسنده جمال میرصادقی
۱۹ رمان جمال میرصادقی در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۱۲ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. فارغ التحصیل دانشکده ادبیات و علوم انسانی از دانشگاه تهران در رشته ادبیات فارسی است. جمال میرصادقی مشاغل گوناگونی داشته‌است. کارگری، معلمی، کتابدار دانشسرای تربیت معلم، کارشناس آزمون سازی در سازمان امور اداری و استخدامی کشور و مسوول اسناد قدیمی در سازمان اسناد ملی ایران. در دوره دراز کار نویسندگی، داستان‌های کوتاه و بلند بسیار و نه رمان نوشته‌است که برخی از آن‌ها به زبان‌های آلمانی ، انگلیسی ...
دیگر رمان‌های جمال میرصادقی
جهان داستان غرب (20 داستان کوتاه با ترجمه و شرح و تفسیر همراه با واژه‌نامه اصطلاحات ادبیات داستانی)
جهان داستان غرب (20 داستان کوتاه با ترجمه و شرح و تفسیر همراه با واژه‌نامه اصطلاحات ادبیات داستانی) جهان داستان (غرب) خصلت‌ها و خصوصیت‌های انواع داستان‌ کوتاه را به نمایش می‌گذارد. هدفم از فراهم آوردن این مجموعه افزودن به آگاهی دوستداران داستان‌های غرب است و خدمتی به نویسندگان جهان. این داستان‌ها در ضمن آموزندگی برای هر خواننده جذاب و جالب توجه نیز هستند.
پشه‌ها
پشه‌ها این کتاب مجموعه‌ای از یازده داستان کوتاه با عناوینِ پشه‌ها، پهلوان، سیدکاظم چه خبر، قتل نفس، داشتم فریاد می‌زدم، اتاق روبرو، در میدان، میله‌ها، رتیل، مثل یک پرندة غریب و اشاره است. پشه‌ها داستان حملة پشه‌های عجیبی به شهر است که در دسته‌های چند هزارتایی به باغ‌ها حمله می‌کنند و گل‌ها را می‌خورند، برگ‌ها را می‌جوند و هرچه سبزه و ...
پرنده از سر درخت پرید
پرنده از سر درخت پرید ... دوست من، می‌خواهم بگویم از شب شروع می‌شود. شب که می‌شود، یاد دوستان بی‌خوابم می‌کند، غصه‌ام می‌گیرد. نمی‌توانم درست بخوابم. پیش از این، از قرص‌های خواب‌آور زیاد استفاده می‌کردم و روز بعدش حالم گرفته شده بود و آدم درستی نبودم. حالا سعی می‌کنم تا مجبور نشوم، قرص نخورم. هی از این پهلو به آن پهلو می‌شوم با بیداری می‌جنگم. ...
2 چراغ آبی روشن
2 چراغ آبی روشن دلم گرفته بود. یاد روزهای دانشکده افتادم. چه روزهایی، پر از شور، پر از آرزو. اگر تو را یک روز نمی‌دیدم، چیزی را گم کرده بودم. گیج گیجی می‌خوردم و دنبالش می‌گشتم. آن روزها تکرار می‌شود؟ به خودم می‌گویم تکرار می‌شود، تکرار می‌شود. دارم به خودم وعده می‌دهم؟ دارم از تو دور می‌شوم؟ خواب‌هایم از تو خالی شده. کجا دارم ...
مشاهده تمام رمان های جمال میرصادقی
مجموعه‌ها