مجموعه داستان ایرانی

شب زمستان

از صدای های‌هوی درخت‌ها بیدار شد. پشت پنجره تاریکی عمیق‌تر شده بود و باد درخت‌ها را به هم می‌کوبید و شیشه پنجره را به صدا درمی‌آورد. ماشینی از زیر پنجره گذشت. دری به هم خورد. صدای گریه بچه همسایه بلند شد. صدای ماشین دور رفت. گریه بچه برید. دوباره های و هوی درخت‌ها بلند شد. آسمان برق زد. روشنی روی تابلو افتاد...

شالان
9786006169743
۱۴۸ صفحه
۱۴ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده جمال میرصادقی
۱۹ رمان جمال میرصادقی در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۱۲ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. فارغ التحصیل دانشکده ادبیات و علوم انسانی از دانشگاه تهران در رشته ادبیات فارسی است. جمال میرصادقی مشاغل گوناگونی داشته‌است. کارگری، معلمی، کتابدار دانشسرای تربیت معلم، کارشناس آزمون سازی در سازمان امور اداری و استخدامی کشور و مسوول اسناد قدیمی در سازمان اسناد ملی ایران. در دوره دراز کار نویسندگی، داستان‌های کوتاه و بلند بسیار و نه رمان نوشته‌است که برخی از آن‌ها به زبان‌های آلمانی ، انگلیسی ...
دیگر رمان‌های جمال میرصادقی
شب‌چراغ
شب‌چراغ علی شخصیتی رسالت‌طلب و آزادمنش دارد. او با دوستانش مجله‌ای تاسیس کرده‌اند و علی سردبیر این مجله می‌باشد. او به خاطر سخنان رک و تندی که در مورد نظام حاضر در جامعه، در مجله می‌زند به زندان می‌افتد. داستان از زمانی آغاز می‌ِشود که علی از زندان بیرون آمده و مشاهده می‌کند که دوستان سابقش پراکنده شده‌اند و مجله بسته ...
این شکسته‌ها (داستان‌های بهم پیوسته)
این شکسته‌ها (داستان‌های بهم پیوسته)
دندان گرگ
دندان گرگ «به تو چه زنیکه من کیم؟ شماره تلفنو بده وگرنه میام در خونه‌ات به زور ازت می‌گیرم.» من هم خوب جلوش در اومدم و گفتم:«هیچ غلطی نمی‌تونی بکنی، هر کاری می‌خوای بکن. منو می‌ترسونی مردیکه.»
بادها خبر از تغییر فصل می‌دهند
بادها خبر از تغییر فصل می‌دهند
مادر عشق و دیگر هیچ
مادر عشق و دیگر هیچ «بارون گرفت، چه بارونی، جر و جر. خواستن یه جا پیدا کنن که بارون بهشون نخوره. این‌ور می‌رفتن، اون‌ور می‌رفتن، دنبال یه جا می‌گشتن. یه هو یه صدایی اومد: آهای ماه پری، آهای خورشید پری... برگشتن دیدن یه سنگ کوچولو دل تاریک‌شو واسه اون‌ها وا کرده، بیاین تو این‌جا بارون نخورین. ماه پری و خورشید پری دست همو گرفتن و ...
مشاهده تمام رمان های جمال میرصادقی
مجموعه‌ها