رمان ایرانی

1 عاشقانه آرام

با صدای: پیام دهکردی نادر ابراهیمی درباره «1 عاشقانه‌ آرام» گفته است: «این نظریه من برای یک زندگی مشترک است که رو به سوی معنویت دارد.» در این نوع زندگی، روزمرگی و عادت که احساس دلمردگی و پوچی را در پی دارد، وجود ندارد. هیچ چیز به فردا واگذاشته نمی‌شود تا امروز خالی بماند و رنگ کهنگی بگیرد. دیگر معجزه‌ای در کار نیست. برای شیرین‌تر کردن زندگی معجزه نمی‌کنیم، کافی است دوست داشته باشیم. «یک کندو عسل به قدر یک قطره محبت شیرین نیست.» زندگی را با چیزهای بسیار ساده، پر باید کرد. در این اثر، بارها، با انواع عشق روبرو می‌شویم و درمی‌یابیم که عشق نوعی گفتن است و عالی‌ترین نوع گفتن. نادر ابراهیمی می‌گوید: «عشق، قیام پایدار انسان‌های مقتدر است در برابر ابتذال.» گوش دادن به کتاب سخنگو برای زندگی پرمشغله‌ی امروز یک ضرورت است. زمان رفت و آمد به محل کار، هنگام رانندگی، قدم زدن، در جمع خانوادگی حین انجام کارهای روزمره، پیش از خواب و... کتاب بشنوید. مدت: 510 دقیقه قالب‌بندی: mp3

9786006059082
۱۳۹۶
۰ صفحه
۸۷ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
نادر ابراهیمی
صفحه نویسنده نادر ابراهیمی
۵۷ رمان نادر ابراهیمی در ۱۴ فروردین سال ۱۳۱۵ در تهران به‌دنیا آمد. پدرش عطاءالمُلک ابراهیمی، فرزندِ آجودان حضورقاجار و از نوادگانِ ابراهیم خان ظهیرالدوله، حاکم نامدارِ کرمان در عصر قاجار بود، که رضاشاه پهلوی او را، ضمنِ خلعِ درجه از کرمان به مشکین شهر تبعید نمود، که هنوز قلمستانی به نام او در حومهٔ مشکین شهر وجود دارد (قلمستان عطا) و هنوز فامیل او (ابراهیمی‌های کرمان) در شهر و استان کرمان شناخته شده و مشهور هستند. مادرِ نادر ابراهیمی هم از ...
دیگر رمان‌های نادر ابراهیمی
آتش بدون دود 7 (7 جلدی)
آتش بدون دود 7 (7 جلدی)
بر جاده‌های آبی سرخ 4 (3 جلدی)
بر جاده‌های آبی سرخ 4 (3 جلدی)
غزل داستان‌های سال بد
غزل داستان‌های سال بد قفس خالی، قناری مرده، و یک سرزمین پر از قناری، که صدای آوازشان، سیلاب رودخانه‌ها را می‌مانست. مادر گفت: جای پسرم خالی. فصل آواز قناری‌هاست. خاله‌جان گفت: یعنی برنمی‌گردد؟ پدر جواب داد: برگشته است. صدای آوازش را نمی‌شنوی؟
مکان‌های عمومی
مکان‌های عمومی نامه دهم خانم خیلی خیلی ببخشید اینطوری می‌نویسم. شما چکار دارید که ما چطوری هستیم. من شرح زندگی ندارم که برای شما بنویسم. ما اگر خیلی بدبخت هستیم در آن دنیا خوشبخت می‌شویم. پدرم گفت اگر شما چیزی می‌دهید من نگیرم چون ما گدا نیستیم. من گفتم که جایزه گرفتم اما پدرم گفت نمی‌خواهد جایزه بگیری. شما دیگر بمن جایزه ندهید. ...
بر جاده‌های آبی سرخ (بر اساس زندگی میرمهنای دغابی)
بر جاده‌های آبی سرخ (بر اساس زندگی میرمهنای دغابی) سلیمه! یادت هست که یک بار برایت شعری گفتم؟ و گفتم: «ما اینجا زاده شدیم و اینجا روییدیم، و اینجا با خاک و آب آشنا شدیم، و اینجا دل به عشق سپردیم. پس، بر ماست که از این آب و این خاک، با تمامی توان خویش حفاظت کنیم. و بر ماست که تن خاکی‌مان، همین‌جا، زیر و زبر همین خاک‌ها، ...
مشاهده تمام رمان های نادر ابراهیمی
مجموعه‌ها