رمان خارجی - خاور میانه

زنی با موهای قرمز

(Kirmizi sacli kadin)

زنی با موهای قرمز رمان جدید اورهان پاموک، نویسنده نامدار ترک و برنده جایزه نوبل ادبیات است. جم پسری جوان و سودایی است که دست تقدیر او را به روستایی در اطراف استانبول می‌کشاند. او آن‌جا درگیر ماجرایی عاشقانه می‌شود که زندگی‌اش را برای همیشه تغییر می‌دهد. هم‌زمان داستان‌های جذاب دیگری هم روایت می‌شوند: بار دیگر، رستم و سهراب شاهنامه فردوسی به نبرد هم می‌روند و اودیپ پدرش را می‌کشد... پاموک در این رمان جسورانه و خلاقانه‌اش افسانه‌ها و اسطوره‌ها را با واقعیت پیوند می‌زند و ماجرایی تو در تو و جذاب با پایانی غافل‌گیر کننده و فراموش ناشدنی می‌آفریند.

مژده الفت
نشر نون
9786007141816
۱۳۹۷
۲۶۰ صفحه
۳ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دیگر رمان‌های اورهان پاموک
آقای جودت و پسران
آقای جودت و پسران اورهان پاموک، برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات، در جودک‌بیک و پسران توانایی‌اش در آفرینش رمان کلاسیک را به رخ می‌کشد. دغدغه‌های همیشگی نویسنده موضوع برخورد شرق و غرب، سنت و مدرنیته، دموکراسی و پدرسالاری در لابه‌لای سطور و صفحات این رمان نیز حس می‌شود. رمان که سرگذشت و ماجراهای سه نسل از خانواده‌ای اهل استانبول را روایت می‌کند، با تصویری که ...
استانبول خاطرات و شهر
استانبول خاطرات و شهر پاموک با طراحی درخشان موضوعات این کتاب... خلاقیت هنری غنی خود را نشان داده است؛ این مرثیه خاموش، عبرت‌آموز و مسحورکننده، خطاب به کودکی رستگار شده، و خطاب به استانبول، جهان را در برابر او به کرنش می‌آورد. این کتاب شاهکاری سه وجهی است، تشریح جسم و جان شهر؛ گزارشی پر صلابت از سیاست‌بازی‌های خانوادگی؛ جنگ و دیپلماسی؛ و کندوکاوی ...
چمدان پدرم (3 گفتار درباره نوشتن)
چمدان پدرم (3 گفتار درباره نوشتن) کتاب چمدان پدرم (استانبول، 2007) دربردارنده متن سه سخنرانی درباره ادبیات است از اورهان پاموک: سخنرانی نخست (چمدان پدرم)، خطابه اورهان پاموک در آکادمی سوئد، هنگام دریافت جایزه نوبل ادبیات است. (دسامبر 2006، استکهلم). سخنرانی دوم (نویسنده مورد نظر)، مربوط به زمان دریافت جایزه پوتر باو است. (آوریل 2006، اوکلاهاما). سخنرانی سوم (در قارص و فرانکفورت)، در مراسم دریافت جایزه ...
کتاب سیاه
کتاب سیاه صبح همان روزی که قرار بود زنش او را ترک کند، در مسیر همیشگی محل کارش روی پله‌های شیب باب علی، تا روزنامه جلال این‌ها را زد زیر بغلش بکهو یاد بچگی‌هاش افتاد و آن روز گرم تابستانی که با مادر و رویا و مادر رویا روی قایق بودند و توی تنگه بغاز که آن روان‌نویسش که به رنگ یشم ...
خانه خاموش
خانه خاموش حس عجیبی وجودم را فراگرفت و لرزه بر اندامم انداخت. نکند همه بی‌خبر و برای همیشه رفته‌اند و من در این خانه تک و تنها مانده‌ام؟ ترسیدم. باز صدا زدم بلکه ترسم را فراموش کنم، اما آن حس عجیب قوی‌تر شد. انگار هیچ موجودی در دنیا نمانده بود، نه انسان، نه پرنده، نه سگی ولگرد و نه حتی جیرجیرکی. ...
مشاهده تمام رمان های اورهان پاموک
مجموعه‌ها