arghavan_8110
arghavan
بقول براهنی؛
منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟!
آخرین فعالیتها
-
از شبهای روشن :
آدم رویایی خاکستر رویاهای گذشته اش را بی خودی پس میزند ، به این امید که در میانشان حداقل جرقهء کوچکی پیدا کرده و فوتش کند تا دوباره جان بگیرند. تا این آتش احیا شده قلب سرمازدهء او را گرم کند و همهء آنهایی که برایش عزیز بودند ، برگردند (...)
-
از سمفونی مردگان :
گفت: سرم بازار مسگرهاست. دستش را روی سینه اش گذاشت گفت: چیزی اینجا مانده ، درست اینجایم ایستاده که هی حالم را خرابتر میکند. (...)