بریده‌هایی از رمان در بهشت 5 نفر منتظر شما هستند

نوشته میچ آلبوم

پشت هر دری، دنیایی از عروسی ها… هیچوقت عوض نمی‌شود، وقتی داماد تور را کنار می‌زند، وقتی عروس حلقه را می‌پذیرد، امکاناتی که در چشم هایشان می‌بینی، در همه جای دنیا یکسان است. آنها حقیقتا اعتقاد دارند که عشق و ازدواجشان همه ی رکودها را می‌شکند. در بهشت 5 نفر منتظر شما هستند میچ آلبوم
آنچه قبل از تولد تو اتفاق می‌افتد، بر تو اثر می‌گذارد. همین طور مردم قبل از تو هم روی تو اثر می‌گذارند. هر روز از جاهایی می‌گذریم که اگر به خاطر مردم قبل از ما نبود، نمی‌گذشتیم. محل کار ما، جایی که وقت زیادی را در آن می‌گذرانیم… اغلب فکر می‌کنیم با ورود ما آغاز شده؛ اما این درست نیست. در بهشت 5 نفر منتظر شما هستند میچ آلبوم
همه ی پدر و مادرها خواه ناخواه، به بچه هایشان صدمه می‌زنند. نمی‌شود کاری‌اش کرد. جوانی، مثل آیینه ای صاف و بی زنگار، آثار پرورشگران خود را جذب می‌کند. بعضی از والدین بر آن لک می‌اندازند، بعضی دیگر ترک، تعدادی هم کودکی را کاملا خرد و به تکه‌های کوچک ناصاف و تعمیرنشدنی مبدل می‌کنند. در بهشت 5 نفر منتظر شما هستند میچ آلبوم
من دنیا را زمانی ترک کردم که تقریبا چیزی جز جنگ نمی‌شناختم. حرف جنگ، نقشه‌های جنگ، خانواده ی جنگ. آرزویم این بود که ببینم دنیا بدون جنگ، پیش از این که شروع به کشتن هم کنیم، چه شکلی بوده. ولی چشم‌های ما متفاوت است. آنچه تو می‌بینی، چیزی نیست که من می‌بینم. در بهشت 5 نفر منتظر شما هستند میچ آلبوم
فداکاری بخشی از زندگی است. باید این طور باشد. نباید از آن پشیمان شد. باید استنشاقش کرد. فداکاری‌های کوچک، فداکاری‌های بزرگ. مادری کار می‌کند تا پسرش به مدرسه برود، دختری به خانه برمی‌گردد تا از پدر بیمارش مراقبت کند و مردی به جنگ می‌رود… در بهشت 5 نفر منتظر شما هستند میچ آلبوم
مردن، پایان همه چیز نیست. ما فکر می‌کنیم هست. ولی آنچه در زمین اتفاق می‌افتد، فقط شروع است. مثل شب اول آدم در زمین، وقتی دراز کشید تا بخوابد. فکر می‌کرد همه چیز تمام شده، نمی‌داند خواب چیست. چشم هایش دارد بسته می‌شود و فکر می‌کند دارد از این دنیا می‌رود. اما این طور نیست. صبح روز بعد بیدار می‌شود و دنیای جدید و تازه ای برای کشف، پیش رویش است. ولی چیز دیگری هم دارد؛ دیروز را دارد. در بهشت 5 نفر منتظر شما هستند میچ آلبوم
جوان‌ها به جنگ می‌روند؛ گاهی به اجبار، گاهی به میل خود. همیشه احساس می‌کنند وظیفه‌شان است. این موضوع از داستان‌های غم‌انگیز و چند لایه ی زندگی می‌آید. قرن ها، بشر شجاعت را با برداشتن سلاح و بزدلی را با زمین گذاشتن سلاح یکی گرفته است. در بهشت 5 نفر منتظر شما هستند میچ آلبوم
می گویی باید تو به جای من می‌مردی. ولی در طول زندگی ام روی زمین، انسان هایی هم به جای من مردند. هر روز این اتفاق می‌افتد. وقتی صاعقه یک دقیقه بعد از رفتن تو رخ می‌دهد یا هواپیمایی سقوط می‌کند که ممکن بود تو در آن باشی، وقتی همکارت مریض می‌شود و تو نمی‌شوی. فکر می‌کنیم این چیزها تصادفی است؛ ولی برای همه شان تعادل وجود دارد. یکی می‌پژمرد، دیگری رشد و نمو می‌کند. تولد و مرگ، بخشی از یک کل است. در بهشت 5 نفر منتظر شما هستند میچ آلبوم
خاک‌سپاری من به عزاداران نگاه کن. بعضی‌شان حتی مرا خوب نمی‌شناسند، ولی آمده بودند. چرا؟ هرگز پرسیده ای وقتی دیگران می‌میرند، چرا مردم جمع می‌شوند؟ چرا احساس می‌کنند باید این کار را بکنند؟
«برای این که جان آدمیزاد، در عمق وجودش می‌داند که همه ی زندگی‌ها همدیگر را قطع می‌کنند. این که مرگ، فقط یک نفر را نمی‌برد. وقتی مرگ، کسی را می‌برد، شخص دیگری را نمی‌برد. در فاصله ی کوتاه بین برده شدن و برده نشدن، زندگی خیلی‌ها عوض می‌شود.»
در بهشت 5 نفر منتظر شما هستند میچ آلبوم
آدم‌ها چگونه آخرین کلماتشان را انتخاب می‌کنند؟ آیا جاذبه ی آن کلمات را حس می‌کنند؟ آیا آن کلمات قطعا باید عاقلانه باشند؟ وقتی اجل آدم رسید، رسیده. همین. شاید موقع رفتن، یک حرف عاقلانه بزنی؛ ولی شاید هم خیلی ساده یک حرف ابلهانه بزنی. در بهشت 5 نفر منتظر شما هستند میچ آلبوم
خاک سپاری من، به عزاداران نگاه کن. بعضی شان حتی مرا خوب نمی‌شناختند، ولی آمده بودند. چرا؟ هرگز پرسیده ای وقتی دیگران می‌میرند چرا مردم جمع می‌شوند؟ چرا احساس می‌کنند باید این کار را بکنند؟
برای این که جان آدمیزاد، در عمق وجودش می‌داند که همه ی زندگی‌ها همدیگر را قطع می‌کنند. این که مرگ فقط یکی را نمی‌برد، وقتی مرگ کسی را می‌برد، شخص دیگری را نمی‌برد. در فاصله ی کوتاه بین برده شدن و برده نشدن، زندگی خیلی‌ها عوض می‌شود. می‌گویی باید تو به جای من می‌مردی. ولی در طول زندگی ام روی زمین، انسان هایی هم به جای من مرده اند. هر روز این اتفاق می‌افتد. وقتی صاعقه یک دقیقه بعد از رفتن تو می‌زند، یا هواپیمایی سقوط می‌کند که ممکن بود تو در آن باشی. وقتی همکارت مریض می‌شود و تو نمی‌شوی. فکر می‌کنیم این چیزها تصادفی است. ولی برای همه شان تعادل وجود دارد. یکی می‌پژمرد; دیگری رشد و نمو می‌کند. تولد و مرگ بخشی از یک کل است.
در بهشت 5 نفر منتظر شما هستند میچ آلبوم