به یاد بیتی از شاعر معروف پیت هاین افتادم:
کسی که در زمان حال زندگی نمیکند زنده نیست. . تو چه میکنی؟ دختر پرتقالی یوستین گردر
بریدههایی از رمان دختر پرتقالی
نوشته یوستین گردر
هیچوقت کسی با گریه از هندسهی اقلیدس و سیستم دورهای اتم خداحافظی نکرده. هیچکس برای جدایی از اینترنت و جدول ضرب حتی یک قطره اشک هم نریخته. این دنیا، زندگی، افسانهها و ماجراهایش است که با آنها وداع میگوییم. باید از انسانهایی جدا شویم که به راستی دوستشان داریم… دختر پرتقالی یوستین گردر
زندگی، بختآزمایی عظیمی است که در آن، فقط شمارههای برنده را میتوان دید. دختر پرتقالی یوستین گردر
میدانم که شر وجود دارد؛ زیرا آن را در خط سوم قطعهی مهتاب بتهوون شنیدهام. اما این را نیز میدانم که خیر هم وجود دارد و میدانم که بین دو پرتگاه، گل زیبایی میروید و بعد، از درون آن، زنبور شاد و سرحالی اوج میگیرد و پرواز میکند. دختر پرتقالی یوستین گردر
برای کسانی که قادر به درک این نکتهاند که زندگی در این جهان به طور قطع روزی به پایان میرسد، زندگی بسیار کوتاه است. اما این نکته که روزی برای ابد باید رفت، برای همه قابل درک نیست. چیزهای بسیاری هست که این یافتهها و کشفیات را ساعت به ساعت و دقیقه به دقیقه، سختتر میکند. دختر پرتقالی یوستین گردر
وقتی کسی افکار زیادی در سر داشته باشد، یا ساکت میماند یا چیزی میگوید. دختر پرتقالی یوستین گردر
او از آن افراد احساساتی و خیالپرداز بود. درستکار و راستگو هم بود و گذشته از اینها از معرفت و خودشناسی عظیمی نیز بهرهمند بود و هر کسی چنین خصوصیاتی را ندارد. دختر پرتقالی یوستین گردر
همیشه میدانستم که به ستارههای آسمان نمیشود اعتماد کرد. درهرحال، آنها نمیتوانستند ما را از خطری نجات بدهند و ما روزی حتی ستارههای آسمان را نیز ترک میکنیم. دختر پرتقالی یوستین گردر
بخشیدن زندگی به کودک، تنها به معنای بخشیدن بزرگترین هدیهی دنیا به او نیست؛ بلکه این معنای باورنکردنی را نیز دارد که این هدیه را دوباره از او پس میگیریم. دختر پرتقالی یوستین گردر
یک بار دیگر از تو میپرسم که اگر حق انتخاب داشتی چه تصمیمی میگرفتی؟ آیا زندگی کوتاه در کرهی زمین را انتخاب میکردی تا بعد از مدت کوتاهی همهچیز را بگذاری و بروی و تا ابد اجازهی بازگشتن به آن را نداشته باشی؟ یا با تشکر، این پیشنهاد را رد میکردی؟ تو فقط همین دو گزینه را داری؛ زیرا قواعد اینطورند. وقتی برای زندگی تصمیم بگیری، برای مرگ هم تصمیم گرفتهای. اما به من قول بده که قبل از جوابدادن، دربارهی همهچیز خوب فکر کنی. دختر پرتقالی یوستین گردر
برای ما انسانها، گاهی از دستدادن چیزی که دوستش داریم، بسیار سختتر از نداشتن آن از ابتدای امر است. دختر پرتقالی یوستین گردر
وقتی میدانستم که صحبت از یک زندگی کوتاه است و بس، مودبانه با یک کلمهی «نه» آن را رد میکردم و شاید از «نه» مودبانهام نتیجهی خوبی نمیگرفتم و به ناچار فریاد میزدم و میگفتم که دیگر نمیخواهم دربارهی این دوراهی لعنتی حتی یک کلمهی دیگر بشنوم. دختر پرتقالی یوستین گردر
در هفتههای گذشته بارها این سوال را از خود پرسیدهام. اگر میدانستم که یکدفعه به طور ناگهانی مرا از زندگی بیرون میکشند آن هم در اوج خوشبختی، آیا باز هم زندگی در کرهی زمین را انتخاب میکردم؟ ما فقط یک بار به این دنیا میآییم و در این ماجرای بزرگ قرار میگیریم. بعد کلاغه به خانهاش نمیرسد ولی قصهی ما به سر میرسد. نه، به راستی نمیدانم که چه تصمیمی میگرفتم. به گمانم این شرایط و پیشنهاد شرکت در این ماجرای بزرگ را رد میکردم. دختر پرتقالی یوستین گردر
در اینجا همهچیز چنان خوب است که فکر کردن به زمانی که در آن دیگر روزهای دیگری را نخواهیم دید، خیلی دردناک است. دختر پرتقالی یوستین گردر
فرض کن فقط همین را میدانستی که اگر تصمیم میگرفتی به این دنیا بیایی زمانی این اتفاق میافتد که وقتش رسیده بود. این را هم میدانستی که وقتی زمان یک دور بچرخد، باید دوباره زمان و هر چه را در آن است، ترک کنی و شاید هم این برایت ناخوشایند باشد؛ زیرا برای بسیاری از انسانها، زندگی در این افسانهی بزرگ چنان زیباست که وقتی به روزی فکر میکنند که سرانجام، این زندگی به پایان میرسد، اشک در چشمشان جمع میشود. دختر پرتقالی یوستین گردر
نوشته بودم که خنده از هر چیز دیگری واگیردارتر است. غم و اندوه هم میتواند واگیر داشته باشد؛ اما ترس، چیز دیگری است. ترس نمیتواند به راحتی شادی و غم سرایت کند و این، بسیار خوب است. ما با ترسهایمان کمابیش تنهاییم… دختر پرتقالی یوستین گردر
آخرین چیزی که انسان محکم نگه میدارد، اغلب دست کسی است. دختر پرتقالی یوستین گردر
شاید در آن طرف هم دستی باشد که بتوانیم آن را در دست بگیریم، اما باور ندارم که آن طرفی وجود داشته باشد و در اینباره اطمینان کامل دارم؛ زیرا هرآنچه وجود دارد تا زمانی موجود است که همهچیز به پایان نرسیده باشد. دختر پرتقالی یوستین گردر
با خودم فکر میکنم شاید دستی را که در دستم است تا آخرین لحظه، در دست داشته باشم؛ بر روی تخت بیمارستان و شاید در ساعتهای زیادی هنگامهی پایان نمایش تا سرانجام همهچیز را رها کنم و بروم. با هم قرار گذاشتهایم که این کار را انجام دهیم و او به من قول داده است. فکر کردن به این موضوع، هم مایهی آرامشم میشود هم غمگینم میکند. اگر این سیاره را ترک کنم، دست گرم زندهای را ترک میکنم که ازآن او است. دختر پرتقالی یوستین گردر
وقتی اینجا را میخوانی، از داستان زندگیم چیزهایی میدانی. میدانی که هستم و این تصور، مایهی آرامش خاطرم میشود. دختر پرتقالی یوستین گردر
یک بار دیگر به طور ناگهانی قواعد جدیدی حاکم شده بود. واژههایی مانند اشتیاق، صبر و دلتنگی معنای جدیدی به خود گرفته بود. دیگر نمیتوانستیم به هم قول بدهیم که در سال بعد، هر روز همدیگر را ببینیم. به طور ناگهانی، درمانده و مستأصل شده بودیم. ضمیر پرمهر «ما» شکاف تهدیدآمیزی برداشته بود. دیگر توقع زیادی از هم نداشتیم. دیگر نمیتوانستیم انتظار برای زمانی را با هم قسمت کنیم که در پیش رو داشتیم… دختر پرتقالی یوستین گردر
امروز که این نامه را برایت مینویسم، با به یادآوردن پرواز لحظههای زودگذر فرار آن زنبور در بعدازظهری که توت میچیدیم، غمگین میشوم. چه فکر آسوده و بازی داشتیم. امیدوارم تو هم این ذهن باز را برای توجه به این چیزهای کوچک به ارث برده باشی که اهمیتشان کمتر از ستارهها و کهکشانهای آسمان نیست. به نظرم، عقل و نیروی ادراک لازم برای آفرینش یک زنبور، بیشتر است تا برای ایجاد یک حفرهی سیاه. دختر پرتقالی یوستین گردر
جهان به طور تقریبی به پانزده میلیارد سال زمان نیاز داشت تا بتواند چیز مهمی را مانند چشم بیافریند که با آن قادر به دیدن خودش باشد! دختر پرتقالی یوستین گردر
اما این انسان چیست؟ ارزش هر انسان چقدر است؟ آیا ما غباری بیش نیستیم؟ غباری که به هوا بلند میشود و هر بادی آن را پراکنده میکند؟ دختر پرتقالی یوستین گردر
مسائل مهمی هست که اجازهی انجام یا عدم انجام آن را داریم و لزومی ندارد که حتما آنها را درک کنیم یا حتی دربارهشان حرف بزنیم. دختر پرتقالی یوستین گردر
درست یادم نیست که چطور به فکرم رسید اما ناگهان گفتم: «ما فقط همین یکبار در این دنیا هستیم. به شبهایی فکر میکنم که در آنها من دیگر زنده نیستم.» ورونیکا به سویم آمد و با دو انگشتش لالهی گوشم را گرفت و گفت: «اما حداقل تو اینجا بودهای. پس خوشا به سعادتت!» دختر پرتقالی یوستین گردر
گذشته از تعداد کلماتی که به کار میبریم، میتوانیم برای حرفزدن، انرژی کمتری صرف کنیم. دختر پرتقالی یوستین گردر
بهکاربردن ضمیر «ما» و افعال اولشخص جمع به این معناست که دو نفر را با کار مشترکی به هم پیوند میدهیم تا به شکل یک موجود، آشکار شوند. در خیلی از زبانها وقتی صحبت از «دو نفر» باشد، ضمیر خاصی به کار میرود که ضمیر دوتایی نام دارد. یعنی چیزی بین دو نفر تقسیم میشود و این خیلی پرمعناست؛ زیرا گاهی نه یک نفریم نه بیش از دو نفر. فقط «ما دو تا» هستیم و این «ما دو تا» تقسیمشدنی نیست. وقتی فقط از این ضمیر استفاده کنیم، اصول بینظیر و افسونکنندهای حاکم میشود که درست مثل جادوست. دیگر میگوییم: «میپزیم، یک بطری نوشیدنی باز میکنیم، میخوابیم.» دختر پرتقالی یوستین گردر
اغلب از ضمیر «ما» استفاده میکردیم و این غیرعادی است. بهطور معمول میگوییم: «فردا این کار یا آن کار را انجام میدهم.» یا از دیگری میپرسیم: «چه برنامهای داری؟» درک این مطلب مشکل نیست؛ اما ناگهان «ما» و افعال مربوط به آن، با قاطعیت تمام، معنا پیدا میکند. میتوانیم به «لانگنیه» برویم و شنا کنیم؟ از تئاتر خوشمان آمد و بعد… روزی خوشبخت میشویم. دختر پرتقالی یوستین گردر
اول چند ثانیه ایستادیم و فقط همدیگر را نگاه کردیم؛ شاید برای اینکه میخواستیم ثابت کنیم چنان قوی هستیم که میتوانیم چند ثانیهی دیگر هم منتظر بمانیم. اما بعد چنان به گرمی همدیگر را بغل کردیم که در گرمای آن ذوب شدیم. شاید بهتر باشد بپذیریم این کار کمی غیرعادی بود؛ آن هم در جایی مثل فرودگاه. خانم مسنی به طرفمان آمد، گویی حتما باید دخالت میکرد. با غرولند گفت: «خجالت نمیکشید؟!» ما فقط خندیدیم و دلیلی برای خجالتکشیدن نداشتیم. مدت زیادی بود که در انتظار هم بودیم… دختر پرتقالی یوستین گردر
دلم میخواست کمی مریضاحوال بودی تا تمام روز را در کنارم میماندی… دختر پرتقالی یوستین گردر
دختر پرتقالی قبل از من بیدار شده بود و وقتی مرا بیدار کرد، احساسی داشتم که هرگز آن را فراموش نخواهم کرد. دیگر نمیدانستم چه چیز خیالی و چه چیز واقعی است و شاید این مرز از میان رفته بود. تنها چیزی که میدانستم این بود که نباید به دنبال دختر پرتقالی بگردم چون او را پیدا کرده بودم. دختر پرتقالی یوستین گردر
در اروپا تا بخواهی زن هست. تو اینهمه راه را نیامدهای که زنی نامشخص را پیدا کنی و اگر تو چنین کاری کرده باشی، پس از بیراهه آمدهای و فقط راهت را طولانی کردهای. تو برای پیدا کردن من اینجا آمدهای و از من فقط یکی وجود دارد. دختر پرتقالی یوستین گردر
امکان ندارد بتوانی دو پرتقال پیدا کنی که شبیه به هم باشند، حتی دو علف هم کاملا شبیه به هم نیستند. دختر پرتقالی یوستین گردر
نباید در گذشتهی هم کنجکاوی کنیم؛ باید به این فکر کنیم که آیا میتوانیم آیندهی مشترکی داشته باشیم یا نه. دختر پرتقالی یوستین گردر
وقتی دو نفر تمام فکرشان به این مشغول باشد که همدیگر را زیر نظر داشته باشند، ملاقات اتفاقی آنها با هم، معجزهی بزرگی نیست. دختر پرتقالی یوستین گردر
پیدا کردن یک نفر در شهری بزرگ، اصلا کار سادهای نیست و از آن مشکلتر، این است که یکهو با کسی روبرو شویم که در جستجویش هستیم؛ هرچند که گاهی آرزوی چنین اتفاقی را داریم. دختر پرتقالی یوستین گردر
نمیتوانی مرا به یاد بیاوری؟ بههرحال، خیلی دلم میخواهد که مرا به یاد بیاوری… دختر پرتقالی یوستین گردر
آدم باید گاهی در زندگی، دلتنگی را هم تحمل کند. برایت نوشتم و سعی کردم نیرویی را به تو بدهم که برای تحمل دلتنگی، لازم داشتی. دختر پرتقالی یوستین گردر
دلم میخواست یک سیلی محکم به صورتم بزنم؛ هر چند که وضعیتم از آنچه بود، بدتر میشد. اما تصمیم گرفتم خودم را جور دیگری تنبیه کنم و برای این کار، راههای زیادی وجود داشت. برای مثال، میتوانستم خودم را به این محکوم کنم که دیگر هرگز دختر پرتقالی را نبینم و تا آخر عمر با او کاری نداشته باشم و این تصمیم، هر آخر و عاقبتی که داشت دیگر برایم مهم نبود. دختر پرتقالی یوستین گردر
نمیدانم، آیا تو تا به حال چنین احساس دردناکی را تجربه کردهای که کار بیهوده و بینتیجهای انجام داده باشی؟ شاید برایت پیش آمده باشد که در یک روز بارانی یا برفی برای تهیه یک چیز ضروری از خانه بیرون بروی و وقتی به مقصد رسیدی، با مغازه و در بستهی آن مواجه شوی. چنین چیزی خشمآور است و ما بیشتر برای حماقت خودمان خشمگین میشویم. دختر پرتقالی یوستین گردر
منتظر ماندم و با دقت، به همهی کسانی که به آنجا میآمدند و از آنجا میرفتند، توجه کردم. همه را نگاه میکردم؛ چه محلیها، چه جهانگردها. به نظرم رسید که دنیا زیباست. دوباره احساس عجیبی پیدا کردم که همهی اطرافم را نیز دربر میگرفت. ما که هستیم؟ مایی که در اینجا زندگی میکنیم؟ تکتک افرادی که در آن محل حضور داشتند، مانند یک صندوق گنج زنده پر از افکار، خاطرات، رویاها، اشتیاق و تمایلات بودند. خود من بر روی کرهی زمین، غرق در زندگی شخصیام بودم و البته بقیهی افراد آنجا هم بیتردید چنین وضعی داشتند. دختر پرتقالی یوستین گردر
اگر کسی در چنین شهر بزرگی دنبال یک نفر بگردد و نداند او کجا میتواند باشد باید از محلی به محل دیگر برود و همهجا را بگردد. به عبارت دیگر وقتی دنبال کسی میگردیم، درصورتی میتوانیم او را پیدا کنیم که در یک نقطهی مرکزی بنشینیم و منتظر بمانیم تا شاید سروکلهاش پیدا شود. دختر پرتقالی یوستین گردر
درک قراری که با هم گذاشته بودیم بسیار ساده ولی انجام آن مشکل بود. تمام افسانهها قواعد خودشان را دارند و شاید تفاوت یک افسانه با افسانهی دیگر در همین قواعدشان باشد. لازم نیست این قواعد را بفهمیم. فقط باید به آنها عمل کنیم وگرنه قول و قرارها عملی نمیشوند. دختر پرتقالی یوستین گردر
تنها چیزی که با اطمینان میتوانم بگویم این است که دختر پرتقالی در آنجا نبود و چشمان من فقط در جستجوی چیزی بود که وجود نداشت. دختر پرتقالی یوستین گردر
البته کار سادهای نیست که کسی مادر خودش را توصیف کند. گرچه گفتن از خوبیها و نقصها دشوار است، باید بگویم که او واقعا عادات و روشهای خاصی دارد. اگر بخواهم بهترین قسمت اخلاق مادرم را در دو کلمه خلاصه کنم، میگویم: خوشاخلاقی و سرزندگی. اما دربارهی بخش بد و نقطهضعفهای او هم سکوت نمیکنم و فقط به بداخلاقی او اشاره میکنم و کم پیش نمیآمد که من حالتی بین این دو افراطگرایی را تجربه کنم. دختر پرتقالی یوستین گردر
او دستم را با ملایمت فشار داد و ما در حالت بیوزنی در فضا به پرواز درآمدیم؛ انگار در کهکشان راه شیری، نوشیدنی میخوریم و تمام کهکشانها به ما تعلق داشت. دختر پرتقالی یوستین گردر
نمیدانم چند درصد از مردم خودشان را جزو سهدرصد از زشتترین افراد میدانند اما این تصور هم برایم وحشتناک است که کسی در تمام عمر از خودش ناراضی باشد. دختر پرتقالی یوستین گردر
در جایی خوانده بودم بیش از بیستدرصد از زنها خود را جزو سهدرصد از زیباترین زنان کشورشان میدانند و بدیهی است که این معادله هیچوقت حل نمیشود. دختر پرتقالی یوستین گردر
شاید به نظر برسد ازخودراضی باشم اما باید اعتراف کنم یکی از آن کسانی هستم که از شکل ظاهری خود راضیاند. نمیخواهم بگویم زیبا هستم اما زشت و تو دل نرو هم نیستم. دختر پرتقالی یوستین گردر
شاید بخش خوب و قوی شخصیت او این باشد که همیشه آماده است تمام وقت آزادش را صرف کاری بکند؛ مثلا از من یک ورزشکار بسازد. او میگوید همهی انسانها با عضله به دنیا میآیند و باید از آن استفاده کنند. اما شاید نقطهضعف شخصیت او این باشد که تاب تحمل این احتمال را ندارد که شاید من به جای ورزشکارشدن، برنامهی دیگری برای آیندهام داشته باشم! دختر پرتقالی یوستین گردر
اغلب پیش میآید که مثلا دانشجویان الهیات در اعتقاد به خدا شک میکنند یا دانشجویان حقوق، دیگر به قوانین و حقوق جاری کشور اطمینان و اعتقادی ندارند. دختر پرتقالی یوستین گردر
گفت: «باید سعی کنی ششماه طاقت بیاوری. اگر بتوانی این مدت را صبر کنی، میتوانیم دوباره همدیگر را ببینیم.»
به گمانم آهی کشیدم و گفتم: «چرا اینقدر طولانی؟»
گفت: «برای اینکه تو باید این مدت را صبر کنی.»
او میدید که چطور یأس و ناامیدی مرا درهم شکسته است و شاید برای همین اضافه کرد: «اما اگر این مدت را تحمل کنی، شاید بتوانیم در ششماه بعد از آن، هر روز همدیگر را ببینیم.» دختر پرتقالی یوستین گردر
یک سنجاب در این دنیا زندگی سادهای دارد؛ گاهی اینجا و گاهی آنجاست. زندگی توأم با بازیگوشی و سبکسری، دیگر جایی برای خاطرات و یادها باقی نمیگذارد و به اندازهی کافی با خودش درگیر است. دختر پرتقالی یوستین گردر
پیت هاین:
«آنکه هیچگاه در حال نزیسته، هیچ نزیسته. تو چه میکنی؟» دختر پرتقالی یوستین گردر
بعضی از افراد چنان نزدیکبیناند که نمیتوانند اسب را از گاو یا اسب آبی را از مار کبری تشخیص بدهند. چنین کسانی به عینک نیاز دارند. دختر پرتقالی یوستین گردر
در کرهی زمین تلسکوپ قدرتمندی وجود ندارد که بهخوبی تلسکوپ هابل بتواند با عکسهایش ما را در جریان اتفاقهای فضایی قرار بدهد و قطعا این تلسکوپ فضایی بسیار بهتر از تلسکوپهای زمینی، ما را در این راه کمک میکند. دختر پرتقالی یوستین گردر
خیلیها فکر میکنند که ستارههای آسمان، چشمک میزنند یا روشن و خاموش میشوند درحالیکه بههیچوجه چنین نیست. این فقط اثری است که تغییرات جوی و ناآرامیهای آن در بیننده ایجاد میکنند؛ درست مثل وقتیکه سطح آب حرکت میکند و ما سنگهای کف آب را تار و لرزان میبینیم یا درست برعکس، از زیر آب استخر نمیتوانیم بهطور دقیق ببینیم که چه چیزی در بالا و در کنار استخر حرکت میکند. دختر پرتقالی یوستین گردر
ما متعلق به این سیاره هستیم و این امری بدیهی است و بدون شک در قسمتی از طبیعت این سیاره، از میمونها و خزندگان یاد گرفتهایم که زاد و ولد کرده و تعدادمان را افزایش بدهیم و من هیچ اعتراضی به این موضوع ندارم و نمیخواهم همهچیز را زیر سوال ببرم. منظورم فقط این است که نباید این موضوع باعث شود که نتوانیم جلوتر از دماغمان را ببینیم. دختر پرتقالی یوستین گردر
شاید ما هم میتوانستیم از تجربهی «آهان» حرف بزنیم اما برای تجربهی آن هیچوقت دیر نیست؛ درحالیکه خیلی از افراد در تمام عمرشان حتی یکبار هم در یک اتاق خالی از هوا، حرکت و پرواز نکردهاند. اینجا، این پایین همیشه چیزهای زیادی برای شکوه و شکایت وجود دارد و فقط کافیست هر کسی به قیافهی خودش فکر کند. دختر پرتقالی یوستین گردر
این تصور مضحکی است که اصولا به وجود فضا فکر کنیم درحالیکه در اطرافمان دخترهایی هستند که از شدت ریمل موجود بر روی مژههایشان نمیتوانند فضا را ببینند و مطمئنا پسرهایی هم هستند که چنان غرق در فوتبالاند که نیمنگاهی به افق نمیاندازند. در هر صورت بین یک آیینهی آرایشی و یک تلسکوپ قابلاستفاده، تفاوت قابل ملاحظهای وجود دارد و به نظر من این همان چیزی است که به آن «تفاوت دیدگاهها» میگویند. دختر پرتقالی یوستین گردر
شاید اگر تو با من بودی میتوانستی مرا از آن وضعیت نجات بدهی. بیتردید برای رهانیدنم از این ناراحتی و عذاب میتوانستی چیزی بگویی. دختر پرتقالی یوستین گردر
شاید او از آن آدمهایی بود که از خودشان انتقاد میکنند و این خصوصیتی است که همهی مردم ندارند. دختر پرتقالی یوستین گردر
همینطور که میبینی من در مقابل واقعیتی قرار گرفتهام و باید همهچیز را ترک کنم؛ خورشید را، ماه را و همهی چیزهایی را که وجود دارند و از همه مهمتر، مامان و تو را… این یک حقیقت است و بهراستی که حقیقتی دردناک است. دختر پرتقالی یوستین گردر
بعضی وقتها این احساس را دارم که هر یک از ما بالای قلهی ابری کوهی ایستادهایم و با وجود فاصلهی زیاد سعی داریم از آن بالا همدیگر را پیدا کنیم و در میان ما یک درهی جادویی وجود دارد که تو همین الان در مسیر زندگیت آن را پشت سر گذاشتهای؛ درحالیکه من بههیچوجه اجازه نداشتم تو را در این مسیر همراهی کنم. دختر پرتقالی یوستین گردر
دلم میخواهد کمی با تو درددل کنم و از چیزهایی بگویم که در این لحظه فکرم را به خود مشغول کردهاند؛ با تمام جزئیات روزها و ساعتهایی که با هم گذراندهایم. این برای تو نیز فرصتی است که مرا به یاد بیاوری. دختر پرتقالی یوستین گردر
ما در جهان هستی یک مکان نداریم؛ بلکه در آن به همان اندازهای جا داریم که برای خود تعیین میکنیم. دختر پرتقالی یوستین گردر
شاید بهتر بود نگهداشتن فیلم از کسانیکه دیگر وجود ندارند و از میان ما رفتهاند، به قول مادربزرگم ممنوع میشد. بهنظر من درست نیست کسی دربارهی مردهها جاسوسی و کندوکاو کند. دختر پرتقالی یوستین گردر
«رویای غیرممکنها نام ویژهای دارد که به آن امید میگوییم.» دختر پرتقالی یوستین گردر
پدرم چشمم را به روی آن باز کرده و به من یاد داده بود که نگاهم را از تمام چیزهایی بردارم که در این جا و این پایین از آنها شکایت داریم و بالا را نگاه کنم. دختر پرتقالی یوستین گردر