گاه کسی به سراغمان میآید که ما را از شخصیتمان رها میکند، شخصیتی که آن را با وجودمان اشتباه گرفته بودیم. چنین رستاخیزی نیازمند دو احساس است. عشق و شهامت. شهامت آتشی است که از تفاوتهای اندک میان چوبها هراسی ندارد. عشق، محبتی است که به گونهای خستگی ناپذیر، پایدار میماند. بانوی سپید کریستین بوبن
Banafsheh
۱۵ نقل قول
از ۶ رمان و ۵ نویسنده
خداوندِ خدا، پیش از آنکه انسان را بیافریند، عشق را آفرید؛ چرا که میدانست انسان بدون عشق، دردِ روح را ادراک نخواهد کرد، و بدونِ دردِ روح، بخشی از خداوندِ خدا را در خویشتنِ خویش نخواهد داشت. 1 عاشقانه آرام نادر ابراهیمی
و شب، گِرداگِرد آتش را مملو از خاطره میکنیم.
و همیشه خاطرات عاشقانه، از «نخستین روز، نخستین ساعت، نخستین لحظه، نخستین نگاه و نخستین کلمات آغاز میشود» همانگونه که سیاست از نخستین زندان، نخستین شلّاق، و نخستین دشنامهای یک بازپرس.
عشق، نَفسِ (nafs) نخستین است، و دردِ جاری، نخستینِ همیشه.
و به سیبزمینیهای پوستسوختهی از زیر خاکستر در آمدهی داغداغ- که از این دست به آن دست میاندازیمشان- گُلپرِ اصل میزنیم و نمکِ نرم… 1 عاشقانه آرام نادر ابراهیمی
عشق یعنی پویشِ نابِ دائمی. به سراغ خستگانِ روح نمیآید. خستهدل نباش، محبوبِ خوب آذریِ من! 1 عاشقانه آرام نادر ابراهیمی
«رویای غیرممکنها نام ویژهای دارد که به آن امید میگوییم.» دختر پرتقالی یوستین گردر
پدرم چشمم را به روی آن باز کرده و به من یاد داده بود که نگاهم را از تمام چیزهایی بردارم که در این جا و این پایین از آنها شکایت داریم و بالا را نگاه کنم. دختر پرتقالی یوستین گردر
عجیب است! درست در همان لحظه که من- برای اولین بار در زندگیام- تنهاییام را با تمام هولناکیاش قبول میکنم، از بین میرود! درست در همان لحظه که به شما گفتم تاکنون کسی را لمس نکردهام، میگذارم کسی مرا لمس کند. لحظهای غیرقابل توصیف بود. گویی لایهی ضخیمی از یخ شکست و به هزاران قطعه تبدیل شد. و نیچه گریه کرد اروین یالوم
من باید قبل از گام برداشتن به سمت «ما» ، «من» میشدم. و نیچه گریه کرد اروین یالوم
انسان در درجهی اول اشتیاق خود را دوست دارد، بعد شخصی را که مشتاق اوست. و نیچه گریه کرد اروین یالوم
ترقی یعنی چی آقا؟ ترقی یعنی رتبه؟ یعنی اینکه انسان، حقیر بماند پروندهاش رشد کند؟ یعنی انسان در یک جا بماند و چیزی بیرون از انسان آماس کند، باد کند، ورم کند؟
تضادهای درونی- مردی در غربت تضادهای درونی نادر ابراهیمی
کارمند جزء بودن خفتآور نیست آقا. . . «جزء» بودن و جزیی از یک کل نبودن خفتآور است. تضادهای درونی نادر ابراهیمی
منظورم این بود که برای این که دو نفر برای هم خوب باشند، هر کدام باید ابتدا برای خود خوب باشد. تا موقعی که متوجه تنهایی خود نشویم، از دیگری به عنوان سپری در مقابل تنهایی استفاده میکنیم. فقط کسی که بتواند مثل عقاب شجاعانه زندگی کند، قادر است به دیگری عشق پیشکش کند؛ فقط او توانایی دارد که آرزوی یک وجود متعالی را برای دیگری داشته باشد. بنابراین یک زناشویی که انسان نتواند از آن صرف نظر کند، محکوم به شکست است. و نیچه گریه کرد اروین یالوم
شاید بهتر باشد که به عزیزترین و نزدیکترین کسِ خود فکر کنید. عمیقتر حفر کنید و پی خواهید برد که کسی که شما دوست دارید، او نیست. چیزی ک شما دوست دارید، احساس مطبوعی است که چنین عشقی را در شما بیدار میکند! آدم در نهایت عاشق آرزوها و اشتیاقهای خود است. و نیچه گریه کرد اروین یالوم
گِلگیرات سفید شد ولی آخرش نفهمیدی که همه حسابِ عالم، همان جوانمردی است. . .
باقی ش سی چهل کیلو گوشت و دنبه است. قیدار رضا امیرخانی
آدمی که یکبار خطا کرده باشد و پاش لغزیده باشد و بعد هم پشیمان شده باشد، مطمئنتر است از آدمی که تا به حال پاش نلغزیده. . . این حرف سنگین است. . . خودم هم میدانم. خطانکرده، تازه وقتی خطا کرد و از کارتن آکبند درآمد، فلزش معلوم میشود، اما فلر خطاکرده رو است، روشن است. . . مثل این کف دست، کج و معوجِ خطش پیداست. . . از آدم بیخطا میترسم، از آدم دو خطا دوری میکنم، اما پای آدم تکخطا میایستم. . . با منی؟ قیدار رضا امیرخانی