۱۸ رمان
نسرین قديرى متولد چهارم خرداد ماه سال 1331 در شهر تهران و فارغالتحصيل مهندسى كشاورزى از دانشگاه شيراز است. وى پس از اينكه فرزندانش به حدى رسيدند كه ديگر به او وابسته نبودند و هر كدام روى پاى خود ايستادند، براى رفع تنهايى و ارضاى اين حس درونى، دست به قلم برد. او درباره شروع به كارش مىگويد: «خواهرم پس از خواندن رمان خانم حاج سيد جوادى با توجه به زمينهاى كه من در نوشتن انشا داشتم و داشتن قدرت ...
اشرافزاده
ناگهان خودش را دید که در جامهای سیاه و زنانه ایستاده و به او نگاه میکند. خودش را دید که شمشیر از رو بسته و رو در روی او ایستاده و آماده مبارزه و کینهتوزی است. خودش را دید با امتیازاتی متفاوت و برتر، تازهنفستر و جنگجوتر و چه بسا... بیپرواتر و جسورتر!
مردان غریب من
اوخر شهریور بود و نشانهةای پاییز روی درختان خودنمایی میکرد. نسیم آرامی میوزید که خون به دل نیاز میکرد. برای او نسیم پاییزی همیشه بوی دوری و تنهایی میداد. هر چه سعی میکرد در دقایق آخر چهرهای شاد و متبسم داشته باشد، موفق نمیشد. امید دست او را گرفته بود و گویی قصد رها کردن آن را نداشت.
عشقی به لطافت باران
تنها 1 بار پرواز کن
رهایم کن
همانطور که مینواخت و چشمهایش را روی هم گذاشته بود، به آرامی آنها را از هم باز کرد و به صورت دختر جوان دوخت. مشاهده کرد که او هم با اشتیاق و محبت او را نگاه میکند و تحت تاثیر آهنگ، چشمهایش اشکآلود شده است. بعد از دو سال جرئت کرد و چشم در چشم دخترک دوخت و عاشقانه نگاهش ...