سرانجام زمان آن فرا رسیده است که دارن با دشمن بزرگ خود، استیو لئوپارد، رو در رو شود. یکی از آنها خواهد مرد. دیگری ارباب سایهها میشود و جهان را به نابودی میکشد. آیا سرنوشت جهان تغییر ناپذیر است؟ آیا دارن میتواند آیندهای دیگر بسازد؟
۴۶ رمان
وی در سه سالگی مدرسه را آغاز کرد، او بسیار نا آرام بود به همین دلیل هیچ مهد کودکی او را قبول نمیکرد. در ۶ سالگی با خانواده خود به ایرلند مهاجرت کرد. او پس از گذراندن دوره کالج، دو سال در یک شبکه تلویزیونی به کار پرداخت و پس از آن برای همیشه فقط نوشت. ظهور دارن شان با کتاب Ayuamarca آغاز شد که در سال ۱۹۹۹ به فروش رفت. او در ژانویه ۲۰۰۰ کتابی برای کودکان با نام ...
قصههای سرزمین اشباح 11 (ارباب سایهها)
دارن شان به خانه برمیگردد و آنجا برایش جهنم میشود. سرنوشت قصد نابودی او را دارد و گویی با نابودی او، اختیار همه چیز به دست ارباب تاریکیها میافتد. اما این ارباب تاریکیها کیست؟
قصههای سرزمین اشباح 5
دارن شان دستیار شبحی به نام آقای کرپسلی است. آن دو به کوهستان اشباح رفتهاند تا دارن به اشباح دیگر معرفی شود. اما در کوهستان، دارن مجبور میشود که برای اثبات لیاقت خود، پنج آزمون مرگبار را از سر بگذراند، در غیر این صورت، او را به تالار مرگ میفرستند! در گیر و دار این آزمونها، نیروهایی اهریمنی به کوه ...
داستانهای کوتاه دارن شان
کتاب داستانهای کوتاه دارن شان مجموعهای است از هنرنمایی نویسنده، با روایتهایی متفاوت و دلنشین؛ مجموعهای خاص و نوستالژیک برای خوانندگان کتابهای دارن شان. در این مجموعه، انشایی از پسربچهای میخوانیم که عاشق خونآشامهاست؛ دفترچه خاطرات خواهر دارن شان را ورق میزنیم، در کارهای مرموز ارباب شیطانی، آقای تاینی، سرک میکشیم، به خاستگاه دراکولا سفر میکنیم، داستان عشق سم گرست ...
قصههای سرزمین اشباح 5 (آزمونهای مرگ)
دارن شان دستیار شبحی به نام آقای کرپسلی است. آن دو به کوهستان اشباح رفتهاند تا دارن به اشباح دیگر معرفی شود. اما در کوهستان، دارن مجبور میشود که برای اثبات لیاقت خود، پنج آزمون مرگبار را از سر بگذراند، در غیر این صورت، او را به تالار مرگ میفرستند! در گیر و دار این آزمونها، نیروهایی اهریمنی به کوه ...
قصر مردگان (حماسه کرپسلی 3)
لارتن در برهوت یخزده قطب آماده بود تا با آغوش باز به استقبال مرگ برود. خود را مستحق هیچ بخششی نمیدانست. کودک را روی تابوت یخی گذاشت و به سوی شکافی رفت که معلوم نبود انتهای آن کجاست. همه کسانی را که دوستشان داشت به یاد آورد، شتابزده دعایی خواند و خود را به درون شکاف رها کرد. در آخرین ...