۵۷ رمان
نادر ابراهیمی در ۱۴ فروردین سال ۱۳۱۵ در تهران بهدنیا آمد. پدرش عطاءالمُلک ابراهیمی، فرزندِ آجودان حضورقاجار و از نوادگانِ ابراهیم خان ظهیرالدوله، حاکم نامدارِ کرمان در عصر قاجار بود، که رضاشاه پهلوی او را، ضمنِ خلعِ درجه از کرمان به مشکین شهر تبعید نمود، که هنوز قلمستانی به نام او در حومهٔ مشکین شهر وجود دارد (قلمستان عطا) و هنوز فامیل او (ابراهیمیهای کرمان) در شهر و استان کرمان شناخته شده و مشهور هستند. مادرِ نادر ابراهیمی هم از ...
غزل داستانهای سال بد
قفس خالی، قناری مرده، و یک سرزمین پر از قناری، که صدای آوازشان، سیلاب رودخانهها را میمانست. مادر گفت: جای پسرم خالی. فصل آواز قناریهاست. خالهجان گفت: یعنی برنمیگردد؟ پدر جواب داد: برگشته است. صدای آوازش را نمیشنوی؟
آتش بدون دود (3 جلدی)
و سولماز، راست گفته بود که این جنگ، زمانی به آخر میرسد که جنگجویی وجود نداشته باشد. گالان که اینک همه تهمتها و توهینها را به سختی جواب گفته بود به هیچچیز به جز بیرحمانه تر جنگیدن نمیاندیشید،و همه میدیدند که او، همچنان که تکتک یارانش را از کف میدهد، باز به خندههای رعدآسای خویش بازگشته است، اما اینبار، در ...
رونوشت بدون اصل
به سربازان خوب، در بحبوحه همه درگیریها و جنگها وقتی هم برای بازی میدهند؛ وقتی برای استراحت. و این مجموعه، همان بازیست ـ به هنگام استراحتی که به این سرباز دادهاند. اما نگاه کن که حتی بازی یک سرباز نیز شباهتی فراوان به زندگی دارد.
ابوالمشاغل
در روزگار ما این ابدا مهم نیست که دیگران ما را چگونه قضاوت میکنند. مهم این است که ما در خلوتی سرشار از خلوص، خویشتن را چگونه قضاوت میکنیم.
داستانهای کوتاه 2
... امروز پا دردم شروع شد. این سوغات ولایت است، کاریش نمیشود کرد. تازه اگر یک روز خودم هم دکتر خوبی بشوم و بخواهم این درد را درمان کنم تا آن روز پایی باقی نمانده است. خدا لعنت کند آن رطوبت را . چند روزی بود که درد نمیکرد. چه قدر راحت بودم. فکر کردم هوای خشک این جا کار ...