۵۷ رمان
نادر ابراهیمی در ۱۴ فروردین سال ۱۳۱۵ در تهران بهدنیا آمد. پدرش عطاءالمُلک ابراهیمی، فرزندِ آجودان حضورقاجار و از نوادگانِ ابراهیم خان ظهیرالدوله، حاکم نامدارِ کرمان در عصر قاجار بود، که رضاشاه پهلوی او را، ضمنِ خلعِ درجه از کرمان به مشکین شهر تبعید نمود، که هنوز قلمستانی به نام او در حومهٔ مشکین شهر وجود دارد (قلمستان عطا) و هنوز فامیل او (ابراهیمیهای کرمان) در شهر و استان کرمان شناخته شده و مشهور هستند. مادرِ نادر ابراهیمی هم از ...
مردی در تبعید ابدی
اصولا، هرجا که ملاصدرا بود، آنجا صدا هم بود، پچپچه هم بود، نگاههای غریب هم بود، شایعه و حکایت ـ تا مرزهای افسانه ـ هم بود. چرا؟ هیچکس نمیدانست. مکتب صدرا، بسته بود و محدود. وابستگان به آن، هر کسی را به درون این محفل راه نمیدادند. شاید به همین علت هم بود که شایعات، شکل میگرفت. چیزی که ...
پک عاشقانه (بار دیگر شهری که دوست میداشتم چهل نامه کوتاه به همسرم 1 عاشقانه آرام)
خواب.
تنها خواب، هلیا!
دستمالهای مرطوب تسکیندهنده دردهای بزرگ نیستند.
اینک دستی است که با تمام قدرت مرا به سوی ایمان به تقدیر میراند.
اینک، سرنوشت، همان سرافرازی ازلی خویش را پایدار میبیند.
شاید، شاید که ما نیز عروسکهای کوکی یک تقدیر بودهایم...
نمیدانم...
کتاب حاضر دربردارنده داستانی در مورد گیلهمردی مبارز و سیاسی است که برای یافتن نابترین عسل دنیا در دامنه ساوالان، عاشق «عسل»، دختر ...
مصابا و رویای گاجرات
1 قصه معمولی و قدیمی در باب جنایت
محمود، آرام تکیه از قاب در برمیدارد. چشم باز میکند. مبهوت و ناباورانه به سوی جسد میآید. زانو میزند و مینشیند کنار منش. دست پسر مرده را در دست میگیرد و به صورت او نگاه میکند.