رمان ایرانی

خسی در میقات (سفرنامه)

گویا سه بعد از نیمه شب جمه بود که وارد فرودگاه تهران شدیم. و من تا پنج خانه بودم. سرفه‌کنان و خسته و کوفته. و هنوز از در خانه در نیامده‌ام. حتی حمام نرفته‌ام. به رعایت زخم پا و ترس از سرما خوردن مجدد. و هوا هنوز سرد است. و بوی زمستان دارد. و من یا خوابم یا از دیدار کنندگان پذیرایی می‌کنم. و سیمین می‌گوید:«بدجوری پاسوخته شده‌ای!»

مجید
9789641136705
۱۳۹۰
۱۸۴ صفحه
۱۱۲۱ مشاهده
۰ نقل قول
جلال آل‌احمد
صفحه نویسنده جلال آل‌احمد
۲۹ رمان جلال آل احمد در ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در خانواده‌ای مذهبی-روحانی به دنیا آمد. وی پسر عموی آیت‌الله طالقانی بود . دوران کودکی و نوجوانی جلال در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت. پس از اتمام دوران دبستان، پدر جلال، سید احمد طالقانی، به او اجازهٔ درس خواندن در دبیرستان را نداد؛ اما او که همواره خواهان و جویای حقیقت بود به این سادگی تسلیم خواست پدر نشد. دارالفنون هم کلاس‌های شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار؛ ...
دیگر رمان‌های جلال آل‌احمد
اورازان
اورازان نویسنده این مختصر، نه لهجه‌شناس است و نه درین صفحات با مردم‌شناسی و قواعد آن و یا با اقتصاد سر و کاری دارد و نه قصد این را دارد که قضاوتی درباره امری بکند که مقدماتش درین جزوه آمده است. بلکه سعی کرده است با صرف دقتی که اندکی از حد متعارف بیشتر است، یک ده دورافتاده را با ...
5 داستان
5 داستان این کتاب مجموعة پنج داستان کوتاه «جلال آل‌احمد» به نام‌های گلدسته‌‌ها و فلک، جشن فرخنده، خواهرم و عنکبوت، شوهر آمریکایی و خونابة انار است. این داستان‌ها مانند دیگر آثار آل‌احمد، دارای سبکی منحصر به فرد، بهره‌مند از ادب رسمی، نثر کهن ایران و ظرایف فرهنگ عامه است.
غرب‌زدگی
غرب‌زدگی غرب‌زدگی می‌گویم هم‌چون وبازدگی. و اگر به مذاق خوش‌آیند نیست، بگوییم هم‌چون گرمازدگی یا سرمازدگی. اما نه. دست کم چیزی است در حدود سن‌زدگی. دیده‌اید که گندم را چه طور می‌پوساند؟ از درون. پوسته‌ی سالم برجاست اما فقط پوست است، عین همان پوستی که از پروانه‌ای بر درختی مانده. به هر صورت سخن از یک بیماری است. عارضه‌ای از بیرون ...
سه‌ تار
سه‌ تار
سه‌تار
سه‌تار هیچ‌کس نفهمید چه طور شد. خود او هم ملتفت نشد. فقط وقتی که سه‌تار او با کاسه چوبی‌اش به زمین خورد و با یک صدای کوتاه و طنین‌دار شکست و سه‌پاره شد و سیم‌هایش، در هم پیچیده و لوله شده، به کناری پرید و او مات متحیر در کناری ایستاد و به جمعیت نگریست؛ پسرک عطرفروش که حتم داشت وظیفه‌ی ...
مشاهده تمام رمان های جلال آل‌احمد
مجموعه‌ها