مجموعه داستان داخلی

قصه‌های جلال (گزیده‌ای از داستان‌های کوتاه جلال آل‌احمد) مجموعه داستان

صبح یک از روزهای دهه اول شهریور بیست بود. چیزی به ظهر نمانده بود. شهر زندگی معمولی خود را ادامه می‌داد. هیچ‌چیز تازه‌ای جز سربازان لخت و یکتا پیراهن، که چندین روز بود با یک پیت حلبی، میان شهر ولشان کرده بودند دیده نمی‌شد. سربازها هنوز به پیروی از یک عادت زورکی کورکورانه سه به سه و ردیف قدم بر می‌داشتند و ویلان و سرگردان در شهر می‌گشتند.

9786009205479
۱۳۹۱
۹۶ صفحه
۲۳۸۳ مشاهده
۰ نقل قول
جلال آل‌احمد
صفحه نویسنده جلال آل‌احمد
۲۹ رمان جلال آل احمد در ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در خانواده‌ای مذهبی-روحانی به دنیا آمد. وی پسر عموی آیت‌الله طالقانی بود . دوران کودکی و نوجوانی جلال در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت. پس از اتمام دوران دبستان، پدر جلال، سید احمد طالقانی، به او اجازهٔ درس خواندن در دبیرستان را نداد؛ اما او که همواره خواهان و جویای حقیقت بود به این سادگی تسلیم خواست پدر نشد. دارالفنون هم کلاس‌های شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار؛ ...
دیگر رمان‌های جلال آل‌احمد
زیارت
زیارت در این گزیده تلاش شده داستان‌های کوتاه و مذهبی جلال جمع‌آوری گردد تا نشان داده شود مشهورترین داستان‌های جلال آل‌احمد، سوای زیبایی‌های خاص خود، دارای پشتوانه‌های مذهبی است و درون مایه‌ها و بن‌مایه‌های اصلی این داستان‌ها باورهای عمیق دینی است.
نون والقلم
نون والقلم میرزا که بدجوری گیر کرده بود، دادی سرشان زد که: ـ اهه! این همه جیرجیر که فایده ندارد. بزرگ‌ترتان را بگویید بیاید بنشیند و مثل آدم حرف‌هایش را بزند. که همه ساکت شدند و یک زن دراز و باریک از وسط‌شان درآمد و رفت توی شبستان جلوی میرزا اسدالله نشست و گفت: ـ شوهر بی‌غیرت من، همان مشهدی رمضان علاف است که خدا ...
خسی در میقات (سفرنامه)
خسی در میقات (سفرنامه) گویا سه بعد از نیمه شب جمه بود که وارد فرودگاه تهران شدیم. و من تا پنج خانه بودم. سرفه‌کنان و خسته و کوفته. و هنوز از در خانه در نیامده‌ام. حتی حمام نرفته‌ام. به رعایت زخم پا و ترس از سرما خوردن مجدد. و هوا هنوز سرد است. و بوی زمستان دارد. و من یا خوابم یا از دیدار ...
غرب‌زدگی
غرب‌زدگی غرب‌زدگی می‌گویم هم‌چون وبازدگی. و اگر به مذاق خوش‌آیند نیست، بگوییم هم‌چون گرمازدگی یا سرمازدگی. اما نه. دست کم چیزی است در حدود سن‌زدگی. دیده‌اید که گندم را چه طور می‌پوساند؟ از درون. پوسته‌ی سالم برجاست اما فقط پوست است، عین همان پوستی که از پروانه‌ای بر درختی مانده. به هر صورت سخن از یک بیماری است. عارضه‌ای از بیرون ...
مدیر مدرسه (شاهکار جلال آل‌احمد)
مدیر مدرسه (شاهکار جلال آل‌احمد) از در که وارد شدم، سیگارم دستم بود و زورم آمد سلام کنم. همین طوری دنگم گرفته بود قد باشم. رئیس فرهنگ که اجازه نشستن داد نگاهش لجظه‌ای روی دستم مکث کرد و بعد چیزی را که می‌نوشت تمام کرد می‌خواست متوجه من بشود که رونویس حکم را روی میزش گذاشته بودم.حرفی نزدیم رونویس را با کاغذهای ضمیمه‌اش زیر ...
مشاهده تمام رمان های جلال آل‌احمد
مجموعه‌ها