ساده و سرراست اینکه به نظرم رمان نوشتن کشمکش است و نوشتن داستان کوتاه سرخوشی. رمان نوشتن شبیه جنگلکاری است و نوشتن داستان کوتاه مثل ایجاد باغ. این دو روند یکدیگر را تکمیل میکنند و چشمانداز کاملی ارائه میدهند که ذیقیمت است و برگ و بار سبز درختان سایه دلانگیزی بر زمین میاندازند و باد لابهلای برگهایی خشخش میکند که گاه رنگ طلایی به خود میگیرند. در این بین در باغ گلها غنچه میکنند و گلبرگهای رنگرنگ زنبورها و پروانهها را به خود میخوانند و گذر از فصلی به فصل دیگر را با ظرافت به یاد میآورند.