«پول حرام. از حلالش چه دیدیم که از حرامش ببینیم. چکارش کنم؟ چکارش میتوانم بکنم؟ اولاد مثل در مجلس است. نه میتوانم بسوزانمش، نه میتوانم از پاشنه درش بیاورم. اولاد، اولاد روز و شب را به آدم زهر میکند. پس صباح جلوی کارهای دیگرش را چه جور بگیرم؟»
۴۴ رمان
محمود دولتآبادی، ۱۰ مرداد ۱۳۱۹ در دولتآباد شهرستان سبزوار به دنیا آمد.
دولتآبادی مشاغل مختلفی را تجربه کرد. کار روی زمین، چوپانی، پادویی کفاشی، صاف کردن میخهای کج و بعد به عنوان وردست پدر و برادر به عنوان دنده پیچ کارگاه تخت گیوه کشی، دوچرخه سازی، سلمانی و.... بعدها تمام مشاغلی که او در دوران نوجوانی و جوانی خود تجربه کرد، در آثارش نمود یافت.
دولتآبادی ابتدا راهی مشهد و آنگاه تهران شد و در این دوران باز هم مشاغل دیگری نظیر ...
بنیآدم گالینگور
گفتم، همان اول کار گفتم که نوشتن داستان کوتاه کار من نیست. این هنر بزرگ را کافکا داشت، ولفگانگ بورشرت داشت و میتوانست بدارد که در همان «بیرون، جلو در» جان سپرد و داغش لابد فقط به دل من یکی نیست، و پیشتر از او چخوف داشت که بالاخره خون قی میکرد در آن اتاق سرد، و چند فقرهای هم ...
سفر
آهوی بخت من گزل
ادبار و آینه
این کتاب مجموعهای از 5 داستان کوتاه به نامهای ادبار، مرد، بند، آینه و ته شب است. داستانهای این مجموعه، مانند دیگر آثار دولتآبادی در فضایی بومی و روستایی میگذرد.