رمان ایرانی

خوش هوندی لیلی

کاش می‌شد از خاطرات آن شب کذایی گذر کنم. مگر می‌شد بدون عبور از دیروز به امروز رسید؟ باید از آن شب می‌گذشتم تا به فردا برسم. شاید بتوانم به صراحت بگویم سرنوشت من از همان شب رقم خورد. همان شبی که قرار بود در جشن فارغ‌التحصیلی دوستم داشتم شرکت کنم. یک شب برای هزار شب کافی بود. یک شب برای یک عمر هم کافی بود!

9786007507391
۱۳۹۶
۴۴۸ صفحه
۱۶۹۶ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده سیمین شیردل
۱۴ رمان Simin Shirdel
دیگر رمان‌های سیمین شیردل
امشب
امشب امشب را فراموش نکن. شبی که در رویای هرکس می تواند باشد. رویای نزدیک در بستر خواب‌آلود شب. بستر عشق جایی روی ابرهاست به همان نرمی. به همان سخاوت. در سکوت و تاریکی شب رمزی نهفته است. شب آویز اتاقت غوغایی از ستارگان است و ماه مهمان دل عاشق است.
هیس کسی نفهمه
هیس کسی نفهمه ساعت‌ها کنار پنجره به دریا خیره می‌شدم خسته نمی‌شدم. یادش بخیر به فرزاد قول داده بودم بدون او پا به جزیره نگذارم ولی زیر قولم زدم. حالا کجاست؟ بی من و من بی او...
آرام
آرام سایه‌بان نگاهت، در دمادم بارش ابرها، مخمور و شکننده و پرتاب. وقتی بر گونه‌های لعابینت، قطرات اشک می‌غلطد، چه زیباست! دیدن مژگان نمناکت.
مثل هیچ‌کس
مثل هیچ‌کس صدای ریزش باران به گوش می‌رسید و قطرات آن شتابان به هر سو پراکنده می‌شد. نیمی از پرده خیس شده بود. اما چه اهمیتی داشت؟ وقتی هوای نفسم در نفسش گره خورد و خیال رهایی نداشت، دیگر محال بود به چیزی دیگری بیندیشم. بگذار باران به مهمانی اتاقم بیاید و همه کفپوش‌ها را تر کند و اگر قابل دانست به ...
دوباره برگرد
دوباره برگرد دوباره برگرد و ببین که من بزرگ شدم شاید کمی دیر باشد دوباره برگرد و ببین که عاشق شدم شاید کمی دیر اما شدم دوباره برگرد تا نقطه سر خط باشیم در امتداد دو خط موازی...
مشاهده تمام رمان های سیمین شیردل
مجموعه‌ها