من بوف کور را به دلیل ارتباط روشن آن با مسائل روحی بشر از دیدگاه روانشناسی بررسی کردهام و عمده ابزار من مباحث روانی کارل گوستاو یونگ و مسائل اساطیری و سمبلشناسی بوده است و البته در مقدمه کتاب درباره ساختارهای ادبی آن هم، از جمله تکنیک منحصر به فرد آن از نظر داستانپردازی بحثهایی کردهام. بوف کور از طرفی در بر دارنده تمام رمز و رازهای ادبیات داستانی ما و دقیقا ادامه منطقی ادبیات سمبلیک و تمثیلی ماست و از طرف دیگر سرآغاز فصل جدید در ادبیات ماست (با توجه به مباحث تودروف: داستان شگرف) و این راز عظمت همه شاهکارهای ادبی است که از یک سو ریشه در ادبیات و سنتهای پیش از خود دارند و از دیگر سو، پنجرهای به فضا و زمانی دیگر و به تبع ذهنی و دریافتی دیگر میگشایند.