رمان ایرانی

باغ مارشال 1

بشر موجود عجیبی است. تا وقتی که به ‌آرزوهایش نرسیده خوشبختی‌اش را در رسیدن به خواسته‌هایش می‌داند‌، اما زمانی که به ‌آنچه که می‌خواهد می‌رسد، سعادت را در چیزهایی که هنوز به ‌آن نرسیده و یا توانایی تصاحبش را ندارد می‌پردازد.

اوحدی
9789646376694
۱۳۸۷
۳۹۶ صفحه
۱۱۳۸ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های حسن کریم‌پور
باغ مارشال 3
باغ مارشال 3 روز اگر زود گذشت و نچیدیم گل سرخ غروب رو نگیریم ز تاریکی شب که سحر می‌رسد از راه و درون چشمش اثر روشن صبح دگری مشهود است. عزیزم، اگر آسمان زندگی‌ات از اختر و ماه‌های تکراری گرفت، بدون شک آسمان دیگری می‌خواهد و ماه دیگری. تو را و همسفرت را به خدا می‌سپارم، یادت باشد خواهی اگر بمان و، ...
باغ مارشال 2
باغ مارشال 2 با این که در کنار ناهید زندگی آرومی دارم. با این که این زن چنان خوش طینت و نظر بلنده که با آوردن اسم تو به خونه‌مون. گذشته و حال و آینده‌ام رو به هم‌ گره زده، گرهی که حتی با دندون هم باز نمی‌شه؛ با این که از مال و منال دنیا بی‌نیازم و از موقعیت اجتماعی خوبی برخوردارم؛ ...
مرهمی بر زخم کهنه
مرهمی بر زخم کهنه
گردی روی آینه
گردی روی آینه روزها و هفته‌ها پشت سر هم می‌گذشتند. هر روز صبح با خودرو خودم به دانشگاه می‌رفتم و شنبه‌ها و چهارشنبه‌ها بعد از ظهرها کلاس داشتم. گاهی هم ادای خانواده احمد را در آورده هفته‌ای یک بار با خانواده که آقا رضا و مژگان هم عضوی از ما بودند شام را در خارج از خانه صرف می‌کردیم که مادرم خوشش نمی‌آمد. ...
مشاهده تمام رمان های حسن کریم‌پور
مجموعه‌ها